اگر از اين معنى گام فراتر بگذاريم، به تفسير دقيقترى مىرسيم، و آن اين كه:
خاصيت آتشافروزى به وسيله چوب درختان، منحصر به چوبهاى «مرخ» و «عفار» نيست، بلكه اين خاصيت در همه درختان و تمام اجسام عالم وجود دارد (هر چند دو چوب مزبور بر اثر مواد و وضع مخصوصشان آمادگى بيشترى براى اين كار دارند).
خلاصه اين كه: تمام چوبهاى درختان اگر محكم به هم بخورند جرقه مىدهند حتى «چوب درختان سبز».
به همين دليل، گاه آتشسوزيهاى وسيع و وحشتناكى در دل جنگلها روى مىدهد كه هيچ انسانى عامل آن نبوده، فقط وزش شديد بادها و طوفانهائى كه شاخههاى درختان را محكم به هم كوفته است و از ميان آنها جرقهاى در ميان برگهاى خشك افتاده، سپس وزش باد به آن آتش دامن زده، عامل اصلى بوده است.
اين، همان جرقه الكتريسته است كه بر اثر اصطكاك و مالش آشكار مىگردد.
اين، همان آتشى است كه در دل تمامى ذرات موجودات جهان نهفته است، و به هنگام اصطكاك و مالش، خود را نشان مىدهد، و از «شجر اخضر» «نار» مىآفريند!
اين تفسير وسيعترى است كه چشمانداز جمع اضداد را در آفرينش گستردهتر مىكند، و «بقا» را در «فنا» واضحتر نشان مىدهد.
اما در اينجا تفسير سومى است كه از آن هم عميقتر است، و به كمك دانشهاى امروز، بر آن دست يافتهايم كه ما نام آن را رستاخيز انرژيها گذاردهايم.
توضيح اين كه: يكى از كارهاى مهم گياهان، مسأله «كربنگيرى» از هوا، و