قرآنى، افكار خويش را نوسازى كنيم، متكى به خويشتن باشيم، و به سايه لطف «اللّه» پناه بريم و سربلند و آزاد زندگى كنيم.
*** 77 أَ وَ لَمْ يَرَ الإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ
78 وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ
79 قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ
ترجمه:
77- آيا انسان نمىداند كه ما او را از نطفهاى بىارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست!
78- و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد، و گفت: «چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است»؟!
79- بگو: «همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد؛ و او به هر مخلوقى داناست»!
شأن نزول:
در غالب تفاسير نقل شده است: مردى از مشركان، به نام «ابى بن خلف» يا «امية بن خلف» و يا «عاص بن وائل» قطعه استخوان پوسيدهاى را پيدا كرد و گفت: با اين دليل محكم، به مخاصمه با محمّد صلى الله عليه و آله برمىخيزم، و سخن او را درباره معاد ابطال مىكنم، آن را برداشت و نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمد (و شايد مقدارى از آن را در حضور پيامبر نرم كرد و به روى زمين ريخت) و گفت: چه كسى مىتواند اين استخوانهاى پوسيده را از نو زنده كند (و كدام عقل آن را باور مىكند).
آيات فوق و چهار آيه بعد از آن، كه مجموعاً هفت آيه را تشكيل مىدهد