مواردى ديگر از قرآن مجيد نيز، همانند آن ديده مىشود، گوئى بيان جمله نخست، درك و معرفت جديدى درباره خدا به مخاطب مىدهد، و با اين درك و شناخت در پيشگاه خدا حاضر مىشود، و در حضور با آنها سخن مىگويد.
در دنباله آيه، به تنوع طرقى كه در كوهها وجود دارد، و سبب شناخت جادهها از يكديگر مىشود اشاره كرده، مىگويد: «از كوهها نيز جادههائى آفريده شده به رنگ سفيد و سرخ، با رنگهائى متفاوت و (گاه) به رنگ كاملًا سياه» «وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ». «1»
اين تفاوت الوان، از يكسو، زيبائى خاصى به كوهها مىبخشد، و از سوى ديگر، سببى براى پيدا كردن راهها و گم نشدن در جادههاى پرپيچ و خم كوهستانى است، و در نهايت دليل است بر قدرت خداوند بر همه چيز.
«جُدَد» جمع «جُدّه» (بر وزن غده) به معنى جاده و طريق است.
«بِيض» جمع «ابيض» به معنى سفيد و «حُمْر» جمع «احمر» به معنى سرخ است.
«غَرابِيب» جمع «غِرْبيب» (بر وزن كبريت) به معنى سياه پر رنگ است، و اين كه: عرب به كلاغ «غراب» مىگويد، نيز از همين جهت است.
بنابراين ذكر كلمه «سود» كه آن نيز جمع «اسود» به معنى سياه است، پشت سر آن تأكيدى است بر معنى سياهى شديدِ بعضى از جادههاى كوهستانى. «2»