مىكوبيد، خيمهها در برابر تند باد، فرو مىريخت، آتشها در بيابان پراكنده مىشد، ظرفهاى غذا واژگون مىگشت، ناگهان شبح «ابوسفيان» را ديدم كه در ميان آن ظلمت و تاريكى فرياد مىزند: اى قريش! هر كدام دقت كند، كنار دستى خود را بشناسد، بيگانهاى در اينجا نباشد، من پيشدستى كردم و به كسى كه در كنارم بود گفتم: تو كيستى؟
گفت: من فلانى هستم، گفتم: بسيار خوب.
سپس «ابوسفيان» گفت: به خدا سوگند اينجا جاى توقف نيست، شترها و اسبهاى ما از دست رفتند، يهود «بنى قريظه» پيمان خود را شكستند، و اين باد و طوفان، چيزى براى ما نگذاشت.
پس از آن با سرعت، به سراغ مركب خود رفت و آن را از زمين بلند كرد، تا سوار شود به قدرى شتابزده بود كه مركب روى سه پاى خود ايستاد هنوز عقال از پاى ديگرش نگشوده بود، من فكر كردم با يك تير حساب او را برسم، تير را به چلّه كمان گذاردم، همين كه خواستم، رها كنم، به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه و آله افتادم كه فرمود: دست از پا خطا مكن و برگرد، و تنها خبر براى من بياور، من باز گشتم و ماجرا را عرض كردم.
پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: اللَّهُمَّ أَنْتَ مُنْزِلُ الْكِتابِ، سَرِيْعُ الْحِسابِ، اهْزِمِ الأَحْزابَ اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَ زَلْزِلْهُمْ: «خداوندا تو نازل كننده كتاب، و سريع الحسابى، خودت احزاب را نابود كن، خداوندا آنها را نابود و متزلزل فرماى». «1»
***
ط- پيامدهاى جنگ احزاب
جنگ «احزاب» نقطه عطفى در تاريخ اسلام بود، و توازن نظامى و سياسى