اين شهر مقدسى كه تمام افتخار شما و موجوديتتان در آن خلاصه مىشود، شهر مقدسى كه خدا آن را با بركاتش به شما ارزانى داشته ولى، شما به جاى شكر نعمتش كفران مىكنيد.
شهر مقدسى كه حرم امن خداست و شريفترين نقطه روى زمين، و قديمىترين معبد توحيد است.
آرى، من مأمورم «پروردگارى را عبادت كنم كه اين شهر را حرمت نهاده» «الَّذِي حَرَّمَها».
ويژگيهائى براى آن قرار داده، و احترامات و احكام خاص و ممنوعيتهائى كه براى شهرهاى ديگر در جهان نيست.
اما تصور نكنيد كه فقط اين سرزمين ملك خدا است، بلكه «همه چيز در عالم هستى به او تعلق دارد» «وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ».
و دومين دستورى كه به من داده شده، اين است: «من مأمورم كه از مسلمين باشم» تسليم مطلق در برابر فرمان پروردگار و نه غير او «وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ».
و به اين ترتيب، دو مأموريت اصلى خود را كه: «پرستش خداوند يگانه» و «تسليم مطلق در برابر فرمان او» است بيان مىدارد.
***
سپس ابزار وصول به اين دو هدف را چنين بيان مىكند: «من مأمورم قرآن را تلاوت كنم» «وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ».
از فروغ آن شعله گيرم، و از چشمه آب حياتش جرعهها بنوشم، و در همه برنامهها بر راهنمائى آن تكيه كنم، آرى، اين وسيله من است براى رسيدن به آن دو هدف مقدس، و مبارزه با هر گونه شرك، انحراف و گمراهى.