دنبال چهار شاهد برود و اين راز دردناك را برملا سازد.
از سوى چهارم، اين مرد و زن را كه ديگر قادر به ادامه زندگى مشترك زناشوئى نيستند از هم جدا مىسازد و حتى اجازه نمىدهد در آينده با هم ازدواج كنند؛ چرا كه اگر اين نسبت راست باشد آنها از نظر روانى قادر بر ادامه زندگى زناشوئى نيستند، و اگر هم دروغ باشد، عواطف زن آنچنان جريحهدار شده كه بازگشت به زندگى مجدد را مشكل مىسازد؛ چرا كه نه سردى بلكه عداوت و دشمنى محصول چنين امرى است.
و از سوى پنجم، تكليف فرزند را هم روشن مىسازد.
اين است فضل و رحمت خداوند، و تواب و حكيم بودنش نسبت به بندگان كه با اين راه حل ظريف، حساب شده و عادلانه مشكل را گشوده است، و اگر درست بينديشم، حكم اصلى يعنى لزوم چهار شاهد نيز به كلى شكسته نشده، بلكه هر يك از اين چهار «شهادت» را در مورد زن و شوهر جانشين يك «شاهد» كرده، و بخشى از احكام آن را براى اين قائل شده است.
***
نكتهها:
1- چرا حكم قذف در مورد دو همسر تخصيص خورده؟
نخستين سؤالى كه در اينجا مطرح مىشود همين است كه دو همسر چه خصوصيتى دارند كه اين حكم، استثنائى در مورد اتهام آنها صادر شده؟.
پاسخ اين سؤال را از يكسو، مىتوان در شأن نزول آيه پيدا كرد و آن اين كه هر گاه مردى همسرش را با بيگانهاى ببيند، اگر بخواهد سكوت كند براى او امكان پذير نيست، چگونه غيرتش اجازه مىدهد هيچگونه عكسالعملى در برابر تجاوز به حريم ناموسش نشان ندهد؟.