مىپيوندند، چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مىشوند، كه بر تمام ذرات وجودشان اثر مىگذارد، خود را ذرهاى مىبينند در برابر وجودى بى پايان، و قطرهاى در برابر اقيانوسى بيكران.
لحظات اين نماز، هر كدام براى او درسى است از خودسازى و تربيت انسانى و وسيلهاى است براى تهذيب روح و جان.
در حديثى مىخوانيم: پيامبر صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مىكند فرمود: أَما أِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوارِحُهُ!: «اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نيز خاشع مىشد». «1»
اشاره به اين كه: خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مىگذارد.
پيشوايان بزرگ اسلام آنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند كه به كلى از ما سوى اللَّه بيگانه مىشدند، تا آنجا كه در حديثى مىخوانيم: «پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مىكرد، اما هنگامى كه آيه فوق نازل شد ديگر سر بر نمىداشت و دائماً به زمين نگاه مىكرد». «2»
***
دومين صفتى را كه بعد از صفت خشوع، براى مؤمنان بيان مىكند اين است كه: «آنها از هر گونه لغو و بيهودگى روى گردانند» «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ».
در واقع، تمام حركات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مىكند، هدفى مفيد و سازنده؛ چرا كه لغو به معنى كارهاى بى هدف و بدون نتيجه مفيد است.
در حقيقت لغو همان گونه كه بعضى از مفسران بزرگ گفتهاند، هر گفتار و