لذا در آيه بعد اضافه مىكند: «نزديك است آسمانها به خاطر اين سخن از هم متلاشى گردد و زمين شكافته شود و كوهها به شدت فرو ريزد»! «تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْا رْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً».
***
باز براى تأكيد و بيان اهميت موضوع، مىگويد: «به خاطر اين كه براى خداوند رحمان فرزندى ادعا كردند» «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً».
***
اينها در حقيقت خدا را به هيچ وجه نشناختهاند و گرنه مىدانستند «هرگز براى خداوند رحمان، سزاوار نيست كه فرزندى برگزيند» «وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً».
انسان فرزند را براى يكى از چند چيز مىخواهد:
يا به خاطر اين است كه عمر او پايان مىپذيرد، براى بقاء نسل خود نياز به توليد مثل دارد.
يا كمك، يار و ياورى مىطلبد، چرا كه نيرويش محدود است.
يا از تنهائى وحشت دارد، مونسى براى تنهائى مىجويد.
يا به هنگام پيرى و ناتوانى، يار و كمككارى جوان مىخواهد.
اما هيچ يك از اين مفاهيم، درباره خدا معنى ندارد، نه قدرتش محدود است، نه حيات او پايان مىگيرد، نه ضعف و سستى در وجود او راه دارد و نه احساس تنهائى و نه نياز.
از اين گذشته، داشتن فرزند، نشانه جسم بودن و همسر داشتن است، و همه اين معانى از ذات پاك او دور است.
***