بخش را رها كند، و شيطان و دار و دستهاش را به جاى او بپذيرد، اين زشتترين انتخابهاست، كدام عاقل دشمن را كه از روز نخست، كمر به نابوديش بسته، و سوگند ياد كرده، به عنوان ولىّ، رهبر، راهنما و تكيهگاه مىپذيرد؟!
***
آيه بعد، دليل ديگرى بر ابطال اين پندار غلط اقامه مىكند، مىگويد: «من ابليس و فرزندانش را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين، و حتى به هنگام آفرينش نوع خودشان، در صحنه حاضر نساختم» «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْا رْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ».
تا از آنها در آفرينش جهان كمك بگيريم يا از اسرار خلقت آگاه و مطلع شوند.
بنابراين كسى كه هيچ گونه دخالتى در آفرينش جهان و حتى نوع خود نداشته، و از اسرار و رموز خلقت به هيچ وجه آگاه نيست چگونه قابل ولايت يا پرستش است؟
و اصولًا- او چه قدرتى دارد؟ و چه نقشى مىتواند داشته باشد؟ او موجودى است ضعيف و ناتوان، و حتى ناآگاه از مسائل خويشتن؟
او چگونه مىتواند ديگران را رهبرى كند؟ و يا آنها را از مشكلات و گرفتارىها رهائى بخشد؟!
و در پايان اضافه مىكند: «من هرگز گمراهكنندگان را دستيار خود انتخاب نمىكنم» «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً». يعنى آفرينش، بر پايه راستى و درستى و هدايت است، موجودى كه برنامهاش اضلال و افساد است در اداره اين نظام، جائى نمىتواند داشته باشد؛ چرا كه او درست در جهت مخالف نظام آفرينش و هستى است، او خرابكار