تفسير:
اين هم پاسخ مستضعفان
اين آيات ردّ بافتههاى بىاساس آن ثروتمند مغرور و از خود راضى و بى ايمان است، كه از زبان دوست مؤمنش مىشنويم:
او كه تا آن موقع دم فرو بسته بود و به سخنان اين مرد سبك مغز گوش فرا مىداد، تا هر چه در درون دارد برون ريزد، سپس يك جا پاسخ دهد، وارد گفتگو شد «و به او گفت: آيا به خدائى كه تو را از خاك آفريد و سپس از نطفه و بعد از آن تو را مرد كاملى قرار داد كافر شدى»؟! «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا».
در اينجا يك سوال پيش مىآيد و آن اين كه:
در سخنان آن مرد مغرور كه در آيات گذشته آمده بود، چيزى صريحاً در زمينه انكار وجود خدا ديده نمىشد، در حالى كه ظاهر پاسخى كه مرد موحّد به او مىدهد، و نخستين مطلبى كه به خاطر آن وى را سرزنش مىكند، مسأله انكار خدا است.
لذا او را از طريق مسأله آفرينش انسان، كه يكى از بارزترين دلائل توحيد است، متوجه خداوند عالم و قادر مىكند.
خدائى كه انسان را در آغاز، از خاك آفريد، يعنى مواد غذائى كه در زمين وجود داشت، جذب ريشههاى درختان شد، درختان به نوبه خود غذاى حيوانات شدند، انسان از آن گياه و گوشت اين حيوان استفاده كرد، نطفهاش از اينها شكل گرفت، نطفه در رحم مادر مراحل تكامل را پيمود تا به انسان كاملى تبديل شد، انسانى كه از همه موجودات زمين برتر است: مىانديشد، فكر مىكند، تصميم مىگيرد و همه چيز را مسخر خود مىسازد، آرى، تبديل