responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 33
برادران حركت كردند و پس از پيمودن راه طولانى ميان كنعان و مصر، وارد سرزمين مصر شدند «و هنگامى كه از همان طريق كه پدر به آنان دستور داده بود وارد شدند، اين كار هيچ حادثه حتمىِ الهى را نمى‌توانست از آنها دور سازد» (وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَّا كَانَ يُغْنِى عَنْهُمْ مِّنَ اللَّهِ مِنْ شَىْ‌ءٍ).
بلكه تنها فايده‌اش اين بود كه «جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد» (إِلَّا حَاجَةً فِى نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا).
اشاره به اينكه اثر اين كار، تسكين خاطر يعقوب و آرامش قلب او بود كه از همه فرزندانش دور بود و شب و روز در فكر آنان و يوسف و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آنها مى‌ترسيد، و همين اندازه كه اطمينان داشت آنها دستورهايش را به كار مى‌بندند دل‌خوش بود.
سپس قرآن با اين جمله، يعقوب را مدح و توصيف مى‌كند: «و او به خاطر تعليمى كه ما به او داديم علم فراوانى داشت، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند» (وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ).
اشاره به اينكه بسيارى از مردم چنان در عالم اسباب گم مى‌شوند كه خدا را فراموش مى‌كنند و خيال مى‌كنند مثلًا چشم‌زخم، اثر اجتناب‌ناپذير بعضى از چشم‌هاست، و به همين جهت خدا و توكّل بر او را فراموش كرده، به دامن اين و آن مى‌چسبند، ولى يعقوب عليه السلام چون مى‌دانست تا خداوند چيزى را نخواهد انجام نمى‌پذيرد، لذا در درجه اوّل، توكّل و اعتماد او بر خدا بود و سپس به سراغ عالم اسباب مى‌رفت و در عين حال مى‌دانست كه پشت سر اين اسباب، ذات پاك مسبّب الاسباب است. همان‌گونه كه قرآن در سوره بقره آيه 102 درباره ساحران شهر بابل مى‌گويد: وَ مَا هُمْ بِضَارّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: «آنها نمى‌توانستند از طريق سحر به كسى زيان برسانند، مگر اينكه خدا بخواهد».


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 33
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست