«وجه» در اصل بهمعنى صورت است و آن مهمترين قسمت ظاهرى بدن انسان است چون اعضاى مهمّ بينايى و شنوايى و گويايى در آن قرار گرفته است.
ديگر اينكه «وجه ربّ» در اينجا بهمعنى خشنودى پروردگار است، يعنى آنها به خاطر جلب رضاى حق، در برابر همه مشكلات صبر و استقامت بهخرج مىدهند. استعمال «وجه» در اين معنى به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه مىخواهد رضايت كسى را جلب كند صورت او را به خود متوجّه مىسازد؛ بنابراين «وجه» در اينجا جنبه كنايى دارد.
در هر صورت اين جمله دليل روشنى است بر اينكه شكيبايى و بهطور كلّى هر عمل خيرى، در صورتى ارزش دارد كه «ابتغاء وجه اللَّه» و براى خدا باشد و اگر انگيزههاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجّه مردم كه او آدم بااستقامت و نيكوكارى است، يا حتّى براى ارضاى غرور خود كارى را انجام دهد بىارزش است. و به گفته بعضى از مفسّران، گاهى انسان در برابر حوادث ناگوار صبر مىكند تا مردم بگويند چقدر بااستقامت است؟ و گاهى از ترس اينكه نگويند چه آدم كمظرفيّتى است؟ گاه بهخاطر اينكه دشمنان او را شماتت نكنند. زمانى بهخاطر اينكه مىداند بىتابى و جزع بيهوده است. و گاهى بهخاطر اينكه چهره مظلوميّت به خود بگيرد و به يارى او برخيزند. هيچيك از اين امور دليل بر كمال نفس انسانى نيست.
امّا هنگامى كه بهخاطر اطاعت فرمان خدا و اينكه هر حادثهاى در زندگى رخ مىدهد دليل و حكمتى دارد، استقامت بهخرج مىدهد آنچنان كه عظمت حادثه را درهم مىشكند و از گشودن زبان به كفران و آنچه دليل جزع است خوددارى مىكند، اين همان صبرى است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده و «ابتغاء وجه ربّهم» محسوب مىشود.