«و آنان كه پيوندهايى را كه خداوند دستور به برقراريشان داده برقرار مىدارند» (وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ).
تعبيرى از اين وسيعتر در اين زمينه نمىتوان يافت، زيرا انسان پيوندى با خدا، پيوندى با پيامبران و رهبران، پيوندى با ساير انسانها (اعمّ از دوست، همسايه، خويشاوند، برادران دينى و همنوعان) و نيز پيوندى با خود دارد كه همه آنها را بايد محترم شمرد، حقّ همه را ادا كرد و كارى كه منجر به قطع يكى از اين پيوندها مىشود انجام نداد.
در حقيقت انسان موجودى منزوى و جدا از عالم هستى نيست بلكه سراپاى وجودش را پيوندها، علاقهها و ارتباطها تشكيل مىدهد.
از يكسو با آفريننده اين دستگاه پيوند دارد كه اگر ارتباطش را از او قطع كند نابود مىشود، همانگونه كه نور يك چراغ با قطع شدن خطّ ارتباطى آن با مبدأ مولّد برق از ميان مىرود. بنابراين همانطورى كه از نظر تكوينى پيوند با اين مبدأ بزرگ دارد، از نظر اطاعت فرمان و تشريع نيز بايد پيوند خود را برقرار كند.
از سوئى ديگر، پيوندى با پيامبر و امام بهعنوان رهبر و پيشوا دارد كه قطع آن او را در بيراههها سرگردان مىكند.
از سوى سوم، پيوندى با تمام جامعه انسانيّت و بهخصوص با آنها كه حقّ بيشترى بر او دارند همانند پدر و مادر و خويشاوندان و دوستان و استاد و مربّى.
و از سوى چهارم، پيوندى با نفس خويش دارد، از اين نظر كه مأمور به حفظ مصالح خويشتن و ترقّى و تكامل آن شده است.
برقرار ساختن هر يك از اين پيوندها در واقع مصداق يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ است، و قطع هر يك از اين پيوندها قطع مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ است، چون خدا دستور وصل همه اين پيوندها را داده است.