بداند آيا هيچ گونه تمايلى به اين آئين در اعماق جان آنها هست؟ اما پس از پاسخ فرزندان آرامش خاطر خود را باز يافت.
اين نكته نيز قابل توجه است كه حضرت «اسماعيل» پدر يا جد «يعقوب» نبود، بلكه عموى او بود، در حالى كه در آيه مورد بحث كلمه «آباء» جمع «أَب» به كار رفته، و از اينجا روشن مىشود در لغت عرب گاهى كلمه «أَب» به «عمو» اطلاق مىگردد، و از همين رو مىگوئيم اگر اين كلمه در مورد «آزر» در قرآن به كار رفته مانع از آن نيست كه «آزر» عموى ابراهيم عليه السلام باشد نه پدرش (دقت كنيد).
***
آخرين آيه مورد بحث، گويا پاسخ به يكى از اشتباهات يهود است؛ چرا كه آنها روى مسأله نياكانشان، افتخارات آنها و عظمتشان در پيشگاه خدا بسيار تكيه مىكردند و گمانشان اين بود: اگر خودشان آلوده باشند در پرتو چنين نياكانى اهل نجاتند.
قرآن مىگويد: «آنها امتى بودند كه درگذشتند، و اعمالشان مربوط به خودشان است، و اعمال شما نيز مربوط به خود شما است» «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ».
«و شما هرگز مسئول اعمال آنها نخواهيد بود» (همان گونه كه آنها مسئول اعمال شما نيستند) «وَ لاتُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ».
بنابراين، به جاى اين كه تمام همّ خود را مصروف به تحقيق، مباهات و افتخار نسبت به نياكان خود كنيد در اصلاح عقيده و عمل خويش بكوشيد.
گر چه ظاهراً مخاطب در اين آيه، يهود و اهلكتابند ولى پيدا است اين حكم مخصوص آنها نيست، ما مسلمانان نيز مشمول همين اصل اساسى هستيم كه «از فضل پدر تو را چه حاصل»؟!
***