الاعتقادات» هر دو را حق مىداند، و معتقد به هر دو اثر است.
«علامه حلّى» در شرح عبارت او در «كشف المراد» نيز اين عقيده را انكار نكرده بلكه شواهدى براى آن آورده است.
گمان نمىكنيم با توجه به آنچه سابقاً در معنى شفاعت از نظر ريشه لغوى و هم از نظر مقايسه با «شفاعت تكوينى» گفته شد، ترديدى باقى بماند كه عقيده «محقق طوسى» به واقعيت نزديكتر است.
زيرا از يك سو در روايت معروفى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده مىخوانيم:
«ما أَحَدٌ مِنَ الأَوَّلِينَ وَ الآْخِرِينَ إِلاّ وَ هُوَ مُحْتاجٌ إِلى شَفاعَةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله يَوْمَ الْقِيامَة» «1»
(طبق اين حديث همه مردم نيازمند به شفاعت پيامبرند).
و به اين ترتيب، حتى كسانى كه از گناه توبه كردهاند و جرم آنها بخشوده شده، باز نياز به شفاعت دارند، و اين در صورتى ممكن است كه اثر شفاعت دو جانبه باشد و افزايش مقام را نيز شامل شود.
و اگر در بعضى از روايات مىخوانيم، نيكوكاران نياز به شفاعت ندارند، «2» منظور نفى آن نوع شفاعت است كه در مورد مجرمان و گناهكاران مىباشد.
از سوى ديگر، گفتيم: حقيقت شفاعت ضميمه شدن موجود قوىترى به موجود ضعيفتر براى كمك به او است، اين كمك ممكن است براى افزايش نقاط قوت باشد و نيز ممكن است براى پيرايش نقاط ضعف.
همان طور كه در شفاعت تكوينى و موجوداتى كه در مسير تكامل و پرورش قرار دارند نيز اين دو جنبه مشهود است: گاهى موجودات پائينتر نيازشان به عوامل نيرومندتر و برتر براى از ميان بردن عوامل تخريب است