نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 8 صفحه : 596
بودند؛ ولى مردم مدينه نيز با آنها همصدا شده و مهاجران و انصار در برابر آن
سكوت كردند و هيچكس جز على عليه السّلام به دفاع از عثمان برنخاست، زيرا آن حضرت
گرچه از معترضان شديد بر اعمال عثمان بود؛ ولى كشتن او را به مصلحت جامعه اسلامى
نمىدانست.
به هرحال، در اين ماجرا عثمان چند نامه يا چند پيام ضد و نقيض براى امام
فرستاد؛ نخست از او خواست كه از مدينه به سوى سرزمين «ينبع» خارج شود.
بار ديگر نامه نوشت كه حضرت باز گردد، دفعه سوم نامه نوشت كه مجددا از مدينه
خارج شود.
دليل اين دستورهاى ضد و نقيض اين بود كه در آغاز گمان مىكرد ماندن على عليه
السّلام در مدينه سبب تشويق مردم به عزل او و بيعت با آن حضرت به عنوان خلافت
خواهد شد. سپس هنگامى كه حضرت از مدينه بيرون رفت، عثمان احساس كرد كسى جز على
عليه السّلام نمىتواند از او دفاع كند و سبب نجات او از دست شورشيان شود، لذا از
آن حضرت تقاضاى بازگشت به مدينه را كرد. باز هنگامى كه خبرهايى به او رسيد كه مردم
شعار بيعت با امام را سر دادهاند، وحشت بر او مستولى شد و بار ديگر تقاضاى خروج
آن حضرت را از مدينه كرد و از آنجا كه آورنده نامه اخير، ابن عباس بود امام او را
مخاطب ساخته و چنين فرمود: «اى ابن عباس عثمان (با اين پيامهاى ضدّ و نقيض)
مقصودى جز اين ندارد كه مرا همچون شتر آبكش قرار دهد؛ گاهى بگويد بيا و گاهى بگويد
باز گرد»؛ (يا ابن عبّاس، ما يريد عثمان إلّا أن
يجعلني جملا ناضحا [1]
بالغرب [2]: أقبل
و أدبر!).
سپس افزود: «يكبار عثمان كسى را نزد من فرستاد كه از مدينه خارج شوم باز شخصى
را نزد من فرستاد كه برگردم و هم اكنون فرستاده است كه بيرون روم»؛
[1]. «ناضح» به معناى شتر آبكش است و
در اصل از ريشه «نضح» بر وزن «نظم» گرفته شده كه به معناى آب پاشى كردن است.