نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 288
منظور از استبداد كه از مادّه «بدد» (بر وزن عدد) به معناى دور كردن و متفرّق
ساختن گرفته شده، اين است كه انسان چيزى را در اختيار خود بگيرد و ديگران از آن
دور سازد.
امام عليه السّلام در اين بخش از گفتار دليل اصلى غصب خلافت را با تمام
شايستگىهايى كه در آن حضرت بود، موضوع استبداد و بخل، ذكر مىكند كه چشمان گروهى
را بر واقعيات بست و با شتاب هر چه بيشتر ديگران را كنار زدند و بر جايگاه پيامبر
اكرم نشستند.
روشن است كه منظور از اين گروه، همان كسانىاند كه در سقيفه بنى ساعده براى در
اختيار گرفتن خلافت اجتماع كردند؛ هر چند ابن ابى الحديد به علت پارهاى از
تعصّبها مىخواهد آن را به شوراى شش نفره عمر و مخالفت «عبد الرحمن بن عوف» با
خلافت على عليه السّلام مربوط سازد كه در واقع شبيه انكار بديهيات است؛ چرا كه
سؤال سائل از اصل خلافت بعد از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بود و جواب امام
نيز ناظر به همان است و شبيه چيزى است كه در گفتار ديگرى از امام عليه السّلام در
همين زمينه بيان شده است.
و منظور از جمله «و سخت عنها نفوس آخرين» اين است كه ما بنى هاشم هنگامى كه
اصرار عجيب آن گروه را در تصاحب خلافت ديديم و مقاومت را سبب به هم ريختن نظام
جامعه اسلامى دانستيم سخاوتمندانه از آن چشم پوشيديم و دست از هر گونه مقاومت
برداشتيم.
سپس امام عليه السّلام به شعر معروف «امرؤا القيس» تمسّك مىجويد كه گفته است:
سخن از غارتهايى كه در گذشته واقع شد رها كن و از غارت امروز سخن بگو (كه خلافت
اسلامى به وسيله معاويه و دار و دسته منافقان تهديد مىشود) (ودع عنك نهبا صيح فى حجراته [1] و لكن حديثا ما حديث الرّواحل).
اين شعر از «امرؤ القيس» است و جريان آن چنين بوده كه «امرؤ القيس» پس از كشته
شدن پدرش به «خالد بن سدوس» پناهنده شد؛ گروهى از قبيله «بنى جديله» به او حمله
كردند و اموال و شترهايش را به غارت بردند. «امرؤا القيس» جريان را با «خالد» در
[1] «حجرات» جمع «حجرة» (بر وزن ضربة)
به معناى ناحيه است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 6 صفحه : 288