سپس امام عليه السّلام به تفسير جمله ياد شده كه آيهاى است از سوره قصص و از
زبان حضرت موسى عليه السّلام به هنگام ورود به دروازه مدين نقل شده، مىپردازد و
مىفرمايد: «به خدا سوگند! موسى عليه السّلام غير از قرص نانى كه بخورد از خدا
نخواست؛ زيرا وى (از زمانى كه از مصر فرار كرد و به سوى مدين آمد) از گياهان زمين
تغذيه مىكرد تا آن جا كه بر اثر لاغرى شديد و تحليل رفتن گوشت بدن او رنگ سبز
گياه از پشت پرده شكمش آشكار بود» (و اللّه، ما
سأله إلّا خبزا يأكله، لأنّه كان يأكل بقلة الأرض، و لقد كانت خضرة البقل ترى من
شفيف [1] صفاق [2] بطنه،
لهزاله [3] و
تشذّب [4] لحمه).
هنگامى كه موسى عليه السّلام براى حمايت و دفاع از يكى از قوم بنى اسرائيل در
برابر فرعونيان، يكى از آنها را كشت و همه جا در تعقيب او بودند از مصر فرار كرد
و به سوى شام و شهر مدين آمد؛ در حالى كه هيچ گونه وسيله سفر با خود نداشت و چون
دست گدايى در برابر كسى دراز نمىكرد به ناچار از گياهان بيابان مىخورد. در اين
مدّت، موسى عليه السّلام سخت نحيف و لاغر شد؛ زيرا فاصله، نسبتا طولانى بود و او
با پاى پياده از كشورى به كشور ديگر مىآمد. كار او به جايى رسيد كه رنگ سبز
گياهان از پشت پرده شكمش كم كم نمايان شد.
او در اين حال از خداوند تنها غذايى ساده كه گرسنگىاش را بر طرف كند تمنّا
كرد؛ در حالى كه مىتوانست از او زندگانى پر زرق و برق و سفرههاى رنگين بخواهد.
درست است كه موسى عليه السّلام در اين شرايط فوق العادّه به حكم اجبار و به
طور طبيعى
[1] «شفيف» از ماده «شفوف» به معناى
شفاف شدن چيزى است؛ به طورى كه آن چه در پشت آن قرار گرفته، نمايان شود.
[2] «صفاق» به معناى پوسته زيرين شكم
است، كه زير پوسته روئين قرار گرفته.