اين تشبيهات زيبا، و تعبيرهاى گويا، اشاره به اين حقيقت است كه:
زادن و كشتن و پنهان كردن
چرخ را رسم و ره ديرين است
يا به گفته شاعر نكته سنج ديگر:
اين سيل متفق بكند روزى اين درخت
وين باد مختلف بكشد روزى اين چراغ!
تاريخ بشر و تجربيات روزمره همه ما، نيز اين حقيقت را بر ملا ساخته است كه
زندگىها همچون سايههاى درختان و قدرتها، همچون سايههاى ابرهاست به سرعت
مىگذرند و آثارشان براى هميشه برچيده مىشود ولى عجب است كه انسان با ديدن اين
همه نمونهها، پند نمىگيرد، و گويى خود را از شمول اين قانون بركنار مىبيند.
اين بزرگ معلّم آسمانى، به دنبال اين سخن، با توجه به اين كه مىداند به زودى
از اين جهان رخت برمىبندد درسهاى عبرتى از مرگ و شهادت خود براى ديگران بيان
مىكند و از آن برنامهاى مىسازد كه سبب بيدارى همه انسانها باشد مىفرمايد: «من
همسايهاى بودم كه چند روزى بدنم در كنار شما زيست، و به زودى از من تنها جسدى
بىروح، و بىحركت بعد از آن همه حركتها، و خاموش بعد از آن همه گفتارها، باقى
خواهيد يافت» (و إنّما كنت جارا جاوركم بدني أيّاما، و
ستعقبون منّي جثّة خلاء [4] ساكنة بعد
[1] «متلفّق» به معنى قطعات به هم
پيوسته است از مادّه «لفق» (بر وزن لفظ) به معنى به هم پيوستن قطعات چيزى است
(قطعات پارچه، قطعات ابرها و مانند آن).
[2] «عفا» از مادّه «عفو» به معنى رها
ساختن و ترك نمودن، گرفته شده و از آن جا كه رها ساختن چيزى سبب فرسودگى و پوسيدگى
و اندراس مىشود در خطبه بالا و مانند آن به همين معنا (اندراس) آمده است.