نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 492
و رحمت فرستاد، «عثمان» خشمگين شد و گفت: او را به همان محلّ «ابوذر» تبعيد
كنيد، «عمّار» گفت: همنشينى با سگها و خوكها براى من از همنشينى با تو محبوبتر
است، اين سخن را گفت و از نزد «عثمان» خارج شد، در حالى كه «عثمان» تصميم بر تبعيد
او داشت، طايفه «بنى مخزوم» كه با «عمّار» پيمان داشتند، نزد «على عليه السّلام»
آمدند و گفتند: «عثمان» يك بار «عمّار» را كتك زده، و بار ديگر او را گرفتار فتق
نموده و الآن تصميم دارد او را تبعيد كند، و تقاضا كردند حضرت، «عثمان» را ملاقات
كند، تا از اين كار منصرف شود، و إلّا فتنه عظيمى واقع خواهد شد. امام عليه
السّلام نزد «عثمان» رفت و فرمود: «ابوذر» را تبعيد كردى در حالى كه از برترين
صحابه بود، تا زمانى كه در غربت از دنيا رفت و اين سبب شد تا توده مسلمين از تو
روىگردان شوند، و الآن مىخواهى «عمّار» را تبعيد كنى (و آن سبب بدنامى بيشتر تو
مىشود) از خدا بترس! «عثمان» خشمگين شد و گفت: اوّل بايد تو را تبعيد كنم تا
امثال «عمّار» جرأت پيدا نكنند، و فساد آنها از ناحيه توست.
«على عليه السّلام» فرمود: تو قدرت بر
اين كار ندارى و فساد امثال «عمّار» از اعمال توست نه از من، تو بر خلاف دين عمل
مىكنى و آنها بر تو خرده مىگيرند، اين را فرمود و از نزد «عثمان» خارج شد، مردم
اطراف «على عليه السّلام» را گرفتند و گفتند: خوب است «عثمان» همه ما را تبعيد كند
تا دور از خانواده خود بميريم. امام عليه السّلام فرمود: به «عمّار» بگوييد در
خانه خود بنشيند و تكان نخورد، طايفه «بنى مخزوم» از حمايت «على عليه السّلام»
مطمئن شدند و گفتند:
اگر تو با ما باشى «عثمان» نمىتواند به ما زيانى برساند. اين سخن به «عثمان»
رسيد و او شكايت امام عليه السّلام را به مردم كرد، «زيد بن ثابت» گفت: اگر اجازه
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 492