نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 403
مال شخصى من است و به خدا سوگند، حرام به آن راه نيافته، ابوذر نپذيرفت و گفت:
من از غنىترين مردم هستم و خداوند مرا به ولايت على بن ابى طالب و خاندانش غنى
فرموده است مال را برگردانيد و به او بگوييد من نيازى ندارم و داور ميان من و او
خداست [1].
سرانجام عثمان از انتقادهاى ابوذر بر خلاف كارىهاى بىحسابش به تنگ آمد و با
اطرافيانش مشورت كرد و نظر دادند او را از مدينه تبعيد كنند.
ابوذر پيشنهاد شام و عراق را كرد ولى هيچ كدام را نپذيرفتند چون مىدانستند
شورش به پا مىشود، سرانجام او را به نقطه بسيار بد آب و هوايى در اطراف مدينه به
نام «ربذه» [2] تبعيد
كردند كه در آن سرزمين بىآب و علف جان سپرد، حتى كفنى براى دفن شدن نداشت تا اين
كه گروهى به همراهى «مالك اشتر» از آن جا عبور كردند تنها دختر و همسفر ابوذر كه
بر سر راه نشسته بود آنان را خبر كرد، آمدند كفن گران بهايى بر او پوشاندند و «عبد
اللّه بن مسعود» صحابى بزرگوار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر او نماز خواند و
با احترام تمام او را به خاك سپردند [3].
2- ابوذر و اشتراكيّت (سوسياليسم)
جمعى از متعصبين به خاطر علاقه به «معاويه» و «بنى اميه» و يا علاقه بيش از حد
به «عثمان» سعى كردهاند، شخصيت «ابوذر» را زير سؤال ببرند
[2] در «معجم البلدان» آمده است كه
«ربذه» از قراى اطراف «مدينه» است كه سه روز با آن فاصله كرد (حدود 150 كيلومتر).
[3] مطالب بالا از كتب معروف متعددى
تلخيص شده است مانند شرح نهج البلاغه «ابن ابى الحديد»، شرح مرحوم «شوشترى» و شرح
مرحوم «خويى» بر نهج البلاغه و بحار الانوار.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 403