نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 220
العيون من
البكاء، خمص [1] البطون من الصّيام، ذبل
[2] الشّفاء من الدّعاء، صفر [3]
الألوان من السّهر [4]. على وجوههم غبرة الخاشعين).
آرى، آنها در
ميدان جهاد همچون شير مىغريدند؛ ولى در شب به هنگام راز و نياز با پروردگار گريه
سر مىدادند و سيلاب اشك، فرو مىريختند، در خلوت، چنين بودند و در جلوت، چنان.
و در پايان
اين سخن، به عنوان يك درس سازنده و پربار مىفرمايد:
«برادران من، آنها بودند كه رفتند پس سزاوار است
كه تشنه ديدار آنها باشيم و از فراقشان انگشت حسرت، به دندان بگزيم!»
(أولئك إخواني الذّاهبون. فحقّ لنا أن نظمأ إليهم، و نعضّ الأيدي على فراقهم).
هميشه مربيان
آگاه، براى تربيت افراد مورد نظر الگوهاى برجسته و ارزنده را ارائه مىكنند تا
مخاطبان خود را با آنها بسنجند و در مسير آنها قرار دهند.
كاستىهاى
خود را بدانند و براى جبران به پاى خيزند و على عليه السّلام اين معلّم بزرگ
آسمانى همواره از اين روش استفاده مىكند. ولى افسوس! كه مخاطبانش در آن زمان،
شايستگى پذيرش اين برنامههاى تربيتى را نداشتند. معلم و پيشوا هر قدر بصير و آگاه
و شايسته و دلسوز باشد تا افراد تحت تربيت او از حدّ اقل آمادگى بهرهمند نباشند،
مفيد واقع نمىشود.
باران
حياتبخش، همه جا مىبارد ولى از شورهزار هرگز چيزى جز خس نمىرويد. آفتاب بر همه
جا مىتابد ولى چشمان نابينا چه بهرهاى مىتواند بگيرد، نسيم حياتبخش همه جا
مىوزد اما قبرهاى مردگان چه بهرهاى مىگيرند.
[1] «خمص» جمع «اخمص» به معنى كسى است كه شكمش
تهى و لاغر است.