نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 5 صفحه : 156
دردناكترين
نمونههاى مظلوميت اين است كه مديرى لايق و فرماندهى توانا و خبير و آگاه و
سياستمدارى هوشيار و خوشفكر در ميان گروهى گرفتار شود كه شايستگى و لياقت همراهى
و همگامى با او را نداشته باشند، هر چه او مىگويد، بر خلاف آن رفتار مىكنند و هر
قدر به آنها هشدار مىدهد به حركت در نمىآيند، جمعيّتى پراكنده، نادان، ضعيف و
سست و بىاراده.
گرفتار شدن
چنان رهبرى، در چنگال چنين پيروانى، سبب مىشود كه ارزش مكتب و افكار او فراموش
گردد و حتى بعضى از بىخبران او را متّهم به عدم شايستگى كافى در مديريّت و رهبرى
كنند.
اين يكى از
بزرگترين مظلوميتهاست و اين همان است كه امير مؤمنان على عليه السّلام در عصر و
زمان خود به آن گرفتار شد، و نه تنها در خطبه بالا، بلكه در خطبههاى متعددى از
«نهج البلاغه» به آن اشاره فرموده است.
گاه مىگويد:
«اى كاش! معاويه شما را با لشكر خود، معاوضه مىكرد همچون معاوضه درهم و دينار، ده
نفر از شما را مىگرفت و يك نفر از شاميان را به من مىداد»
[1].
و گاه
مىفرمايد: «من در خواب پيغمبر خدا را ديدم و از عداوتها و كژيهاى اين قوم، به
حضرتش شكايت كردم، فرمود: «به آنها نفرين كن!» عرض كردم:
خداوندا!
بهتر از آنان را به من ده! و شخص بدى را به جاى من بر آنها مسلّط كن»
[2].
و در جاى
ديگر مىفرمايد: «اى مرد نمايانى! كه مردانگى نداريد ... به خدا