نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 529
داراى گوش شنوا مىباشند؛ امّا چون عكس العمل مناسبى در برابر دعوت پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله نشان نمىدهند، در زمره مردگان و كران محسوب شدهاند.
و در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ ما
عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ
مُبِينٌ لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا»؛ ما شعر به او
تعليم نداديم و سزاوار او نيست. اين (كتاب آسمانى) فقط ذكر و قرآن مبين است، تا
افرادى را كه زندهاند، بيم دهد». [1] امير مؤمنان على عليه السّلام به كميل بن زياد فرمود: «هلك
خزّان الأموال و هم أحياء، و العلماء باقون ما بقي الدّهر: أعيانهم مفقودة، و
أمثالهم في القلوب موجودة؛ ثروت اندوزان مردهاند در حالى كه ظاهرا زندهاند! ولى
دانشمندان، تا دنيا برقرار است، زنده مىمانند: جسم آنها از ميان مردم بيرون رفته،
ولى چهره آنان در آينه دلها نقش بسته است». [2] اگر با اين مقياس قرآنى و روايى، اشخاص و افراد و تمدّنها
و برنامهها را بسنجيم، جهان چهره ديگرى در نظر ما خواهد داشت و بايد هم مقياس
سنجش، همين باشد؛ چرا كه موجود زنده چيزى است كه داراى آثار حيات است؛ آن كس و آن
چيز كه آثار حيات نداشته باشد، در واقع مرده است و اگر مردگانى بعد از حيات خود
آثار وجودى نشان دهند، تا آن زمان كه آثار وجود آنها در جامعه بشرى است، در زمره
زندگان محسوب مىشوند. شهيدان راه خدا چون آثارشان باقى است، زنده جاويدانند
(گذشته از زندگى برزخى بهشتى).
و ظالمان بيدادگر كه جز تباهى و فساد و ويرانى و مرگ اثرى ندارند، به يقين در
صف مردگان مىباشند.
اگر على عليه السّلام گروهى از مردم كوفه و عراق را به عنوان «أشباح بلا
أرواح» و ناظران نابينا و شنوندگان كر، معرّفى مىكند به خاطر پيروى از همين منطق
و همين فلسفه اسلامى است.