نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 522
قرآن داروى شفابخش اوست، با آيات «بشارت» بر زخمهاى جانكاه قلوب، مرهم مىنهد
و با آيات «انذار» زخمهاى غير قابل علاج را داغ مىكند.
توجّه به اين نكته نيز لازم است كه «مواضع غفلت» و «مواطن حيرت» را مىتوان به
افراد غافل و سرگردان تفسير كرد كه در بالا گفتيم و مىتوان اشاره به افرادى دانست
كه بيمار و فراموش شده، يا سرگردانند؛ ولى تفسير اوّل با جملههاى بعد سازگارتر
است.
سپس در توضيح و تفسير مواضع غفلت و مواطن حيرت، مىفرمايد: «اين غافلان
سرگردان، با فروغ حكمت روشن نشده، و با جرقّه آتش افروز دانشهاى تابناك، فكر خود
را شعلهور نساخته بودند، و آنها از اين نظر همچون چهارپايان صحرا گرد و سنگهاى
سخت نفوذ ناپذير بودند!» (لم يستضيئوا بأضواء
الحكمة؛ و لم يقدحوا [1] بزناد [2]
العلوم الثّاقبة؛ فهم في ذلك كالأنعام السّائمة [3]، و الصّخور القاسية).
تعبير «لم يستضيئوا» و «لم يقدحوا» نشان مىدهد كه آنها قبل از قيام انبيا نيز
مىتوانستند بخشى از غفلت و سرگردانى خود را با نور حكمت و علم و دليل عقل برطرف
سازند، ولى هرگز به پيامهاى علم و عقل نيز اعتنا نكردند.
جمله «لم يستيضيئوا ...» و «لم يقدحوا» ممكن است اشاره به دو گروه از افراد
گمراه باشد: گروهى كه اگر جرقّه علم و دانش به قلب آنها مىرسيد، تبديل به مبدء
نور مىشدند و راهنماى ديگران؛ و گروه ديگرى كه توان انجام هدايت ديگران را
[1] «يقدحوا» از مادّه «قدح» (بر وزن
مدح) به معناى افروختن آتش است به وسيله زند (: سنگ چخماق، يا آتش زنه كه در قديم
مانند كبريت جهت بر افروختن آتش از آن استفاده مىشد).
[2] «زناد» جمع «زند» به معناى ابزار
فوقانى است كه براى آتش افروزى استفاده مىكنند؛ زيرا معمول عرب اين بوده كه از دو
چوب مخصو صفحه براى جرقّه زدن جهت آتش افروزى استفاده مىكردند؛ چوب زيرين را
«زنده» و چوب رويين را «زند» مىناميدند و آن موادّى كه به وسيله آنها آتش در آن
شعلهور مىشد را «وقود» مىناميدند.
[3] «سائمه» از مادّه «سوم» (بر وزن
قوم) به معناى حركت حيوان در بيابان و همچنين وزش بادهاى مستمرّ آمده است و «حيوان
سائمه» به حيوانى گفته مىشود كه او را براى چرا كردن، در بيابان رها مىكنند.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 522