نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 227
نخست مىفرمايد: «آيا آگاهى بنى اميّه از (صفات و روحيات) من، آنان را از
عيبجويى من باز نداشته است. و آيا سابقه من (در اسلام) اين افراد نادان را از
گمان بد در حقّ من مانع نشده؟» (أو لم ينه
بني أميّة علمها بي عن قرفي [1]، أوما وزع [2] الجهّال سابقتي عن تهمتي [3]).
اشاره به اينكه «بنى اميّه» هر قدر بىانصاف و حق نشناس باشند، با توجّه به
صفاتى كه از من سراغ دارند و مىدانند هرگز كمترين ظلم و ستمى به كسى نمىكنم و
بىدليل دستم به خون كسى آلوده نمىشود و نيز بخوبى سوابق من را مىدانند كه
«پيامبر» مرا برادر خود خطاب كرده و به منزله «هارون» از «موسى» شمرده و آيه
«تطهير» در شأن ما نازل شده و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مهمترين و
محرمانهترين كارهايش را به دست من مىسپرده، اين تهمتها و عيبجويىها، بسيار
زشت و ناجوانمردانه است، نه من مشاركت در خون عثمان داشتهام و نه در خون شخص
ديگرى همانند او، من بيشترين دفاع را از او كردم. هر چند او را در بسيارى از مسايل
مقصّر مىدانستم ولى نه در حدّ كشتن. من بسيار او را نصيحت كردم و از عواقب كارش
بر حذر داشتم و آنها را كه بر ضدّش شوريده بودند، به صبر و بردبارى و اصلاح كارها
از طريق مسالمتآميز، دعوت نمودم در حالى كه بسيارى از «بنى اميّه» كه امروز به
خونخواهى او برخاستهاند، ساكت و خاموش بودند.
[1] «قرف» (بر وزن حرف) در اصل به
معناى كندن پوست چيزى (مانند پوست درخت) است و از آنجا كه عيبجويى، سبب تضييع
شخصيت افراد مىشود، اين واژه به معناى عيبجويى و متّهم ساختن به كار رفته است.
[2] «وزع» از مادّه «وزع» (بر وزن
وضع) به معناى بازداشتن از چيزى است. اين واژه به معناى جمع كردن هم آمده، زيرا
براى جمع كردن چيزى بايد مانع پراكندگى افراد آن شد و اگر واژه «توزيع» به معناى
تقسيم مىآيد، شايد به اين دليل است كه به هنگام تقسيم كردن چيزى، آن را يكجا جمع
مىكنند و سپس به قسمتهايى، تقسيم مىكنند.
[3] «تهمت» از مادّه «وهم» در اصل به
معناى گمان بد بردن درباره كسى، يا چيزى است (اين واژه هم به فتح هاء و هم سكون آن
به كار مىرود) و از آنجايى كه به هنگام گمان بد، گاه انسان نسبت خلافت به افراد
مىدهد واژه «تهمت» گاهى در معناى «بهتان» كه همان نسبت خلافت است، به كار مىرود
و در خطبه بالا اين معنا مناسبتر است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 227