نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 132
پدر تو و فاروقش عمر بود كه حق او را گرفتند و فرمان او را مخالفت كردند. [1] اين سخن را با
آخرين نامهاى كه «على عليه السّلام» درباره «محمّد» به اهل مصر نوشت تكميل
مىكنيم، در اين نامه چنين آمده است: «اميرتان محمّد را به خوبى يارى كنيد و بر
اطاعت و فرمان او ثابت قدم باشيد، تا بر حوض كوثر پيامبرتان وارد شويد. [2]» در نامه سى و
پنجم «نهج البلاغه» در بخش نامهها خواهيم ديد، كه على عليه السّلام مدح بليغ و
تمجيد گويايى از «محمّد بن ابى بكر» مىكند.
از جالبترين فرازهاى زندگى «محمّد بن ابى بكر» اين است: هنگامى كه در «مصر»
حكومت مىكرد، نامهاى به امام امير مؤمنان عليه السّلام نوشت و در خواست بيان جامعى
در امور دين كرد و امام عليه السّلام نامه بسيار جامع و پرمعنايى براى او و «اهل
مصر» مرقوم داشت، و «محمّد» همواره اين نامه را با خود داشت و در آن نظر مىكرد و
به آن عمل مىنمود، هنگامى كه شهيد شد «عمرو عاص» آن نامه را ضمن مدارك و اسناد
ديگرى كه از «محمّد» بدست آورد، براى «معاويه» فرستاد، «معاويه» در آن نامه نظر
مىكرد و از مضامين عالى آن تعجّب مىنمود، هنگامى كه «وليد بن عقبه» اعجاب معاويه
را مشاهده كرد، به او گفت: «اين نامهها را بسوزان». «معاويه» به او گفت: «خاموش
باش! تو عقل و شعور كافى ندارى!» «وليد» ناراحت شد و گفت: «تو عقل كافى ندارى. آيا
اين خردمندى است كه مردم بدانند نامه و احاديث ابوتراب (على عليه السّلام) نزد تو
است و از آنها درس آموختهاى؟ پس چرا با او مىجنگى؟» معاويه گفت: «واى بر تو، به
من مىگويى دانشى اين چنين را بسوزانم؟ به خدا سوگند! من از آن جامعتر و استوارتر
و روشنتر نشنيدهام!». [3]