نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 127
«حكمين» ظاهر شد و امام عليه السّلام
را ناگزير به پذيرش پيشنهاد طرفداران اين فكر نمود و سرانجام كه آثار سوء حكميّت
را ديدند، پشيمان شدند، ولى آن پشيمانى سودى نداشت.
امام عليه السّلام در اين سخن به طور غير مستقيم آن گروه را سرزنش مىكند كه
اگر مىگذاشتند «هاشم بن عتبه» را (كه شرح حال او در نكتهها خواهد آمد) براى
حكومت «مصر» برگزيند، سرنوشت مصر طور ديگرى بود و اين منطقه مهم، به آسانى از دست
نمىرفت.
ولى از آنجا كه ممكن است، بعضى از اين سخن امام عليه السّلام چنين تصوّر كنند
كه حضرت، «محمّد بن ابى بكر» را نكوهش مىكند، امام عليه السّلام به دنبال اين سخن
مىافزايد: «در عين حال من «محمّد بن ابىبكر» را نكوهش نمىكنم، چه اين كه او
مورد علاقه من بود و (همچون فرزندان خودم) در دامان من پرورش يافته بود!» (بلا ذمّ لمحمّد بن أبي بكر، و لقد كان إلىّ حبيبا و كان
لي ربيبا).
در واقع امام عليه السّلام مىفرمايد: «محمّد بن ابىبكر» در كار خود، كوتاهى
نكرد و آنچه در توان داشت به كار گرفت، ولى توانش بيش از اين نبود! قابل توجّه اين
كه در بعضى از روايات آمده، امام عليه السّلام هنگامى كه از شهادت «محمّد بن ابى
بكر» باخبر شد، فرمود:
«رحم اللّه محمّدا! كان غلاما حدثا،
لقد كنت أردت أن اولّى المرقال هاشم بن عتبة مصر، فإنّه لو ولّاها لما خلّا لابن
العاص و أعوانه العرصة، و لا قتل إلّا و سيفه في يده بلا ذمّ لمحمّد، فلقد أجهد
نفسه فقضى ما عليه
، خدا رحمت كند محمّد (بن ابى بكر) را! جوان نورسى بود، من تصميم داشتم مرقال،
«هاشم بن عتبه» را والى مصر كنم (ولى گروهى مانع شدند) به خدا سوگند! اگر والى مصر
شده بود، عرصه را بر عمرو عاص و يارانش تنگ مىكرد و (اگر شهيد مىشد) كشته
نمىشد، مگر اين كه شمشير در دست او بود، با اين حال «محمّد بن ابىبكر»
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 127