نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 419
نفرين مىكند كه خداوند! پدر را از شما بگيرد. و اين كنايه از ذليل و خوار شدن
است، زيرا كسى كه پدر خود را از دست مىدهد، نوعا گرد و غبار ذلّت و خوارى بر او
مىنشيند.
در ادامه اين سخن براى تحريك آنها مىافزايد: آيا دينى نداريد كه شما را دور
خود جمع كند و يا غيرتى كه شما را به خشم آورد؟ «أما دين يجمعكم و لا حميّة تحمشكم»؟ [1] در واقع هر يك
از اين دو مىتوانست دواى درد جانكاه آنها باشد، زيرا داشتن يك دين كه حلقه اتصالى
است در ميان اقوام و گروههاى به ظاهر مختلف و متفاوت كافى است كه همه را دور يك
هدف جمع كند و انسجام را- كه يك شرط اصلى پيروزى است- فراهم سازد.
و هرگاه چنين دينى در ميان آنها وجود نداشته باشد و يا ضعيف و فاقد كارايى
گردد، حد اقل غيرت اجتماعى و علاقه به حفظ آب و خاك و دفاع از حريم قوم و ملّت
ايجاب مىكند كه آنها در برابر دشمن متّحد شوند و به حركت در آيند، ولى مردم كوفه
و عراق در آن زمان با نهايت تأسّف، فاقد هر دو اصل بودهاند و نه دين محكمى
داشتهاند و نه غيرت اجتماعى كافى.
يك چنين گروهى و جمعيّتى كه فاقد يك پايگاه محكم اجتماعى است، در حقيقت،
بزرگترين مشكل براى پيشواى مدير و مدبّر خواهد بود.
و چه زيبا فرموده است امام عليه السّلام در خطبهاى ديگر، آنجا همين گروه ضعيف
و زبون پراكنده را مخاطب ساخته و مىگويد: «أريد أن أداوى بكم و أنتم دائى كناقش
الشّوكة بالشّوكة، عجبا! من مىخواهم به وسيله شما بيماريم را درمان كنم، امّا شما
خود بيمارى من هستيد، همانند كسى كه بخواهد خار را به وسيله خار
[1] «تحمش» از مادّه «حمش» به گفته
مقاييس، دو معنا دارد يكى به معناى «به غضب در آمدن» و ديگر به معناى «باريكى» در
اينجا، همان معناى نخست است، چرا كه امام مىفرمايد: «اگر جمعيّت و غيرتى داشتيد و
از شنيدن اين واقعه اسفناك به خشم و غضب در مىآمديد.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 419