نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 247
يأس از نفوذ سخن در او را در باره صلح و بازگشت از جنگ بدين وسيله ابراز كرده
است، ولى از آنجا كه به زبير اميدوار بوده (و حوادث بعد نيز نشان داد كه اين
اميدوارى كاملا بجا بوده است) اضافه مىكند: «ولى زبير را ملاقات كن! چرا كه او
نرمخوتر است (و براى پذيرش حق آمادگى بيشترى دارد)، و لكن الق الزّبير! فإنّه ألين عريكة. [1]» تعبير به «ألين عريكة» با
توجه به اين كه «عريكة» به معناى «طبيعت و سرشت» و «ألين» به مفهوم «نرمتر» است،
اشاره به اين است كه او در برابر گفتار حق شنوايى بيشترى دارد و روح تسليم در
برابر واقعيتها بر او غالب است، مخصوصا نسبت به سخنانى كه از پيامبر شنيده بود
واكنش بهترى نشان مىداد، به عكس «طلحه» كه مردى لجوج و خودخواه و سركشى بود و حبّ
جاه و مقام چشم و گوش او را كور و كر كرده بود.
به همين دليل، تاريخ نويسان نوشتهاند كه زبير هنگامى كه وارد بصره شد و فهميد
كه «عمار» در لشكر على عليه السّلام است و به ياد اين حديث افتاد كه پيامبر در
باره «عمار» فرموده بود: «و يحك يا بن سميّة! تقتلك الفئة الباغية،» اى عمار! تو
را گروه ستمكار، خواهد كشت.» وحشت كرد و تحيّر و ترديد شديد بر دل و جان او سايه
افكند و مىترسيد كه عمار، در ميدان جمل، شهيد شود و او جزء «فئه باغيه» (گروه
ستمكاران) باشد.
به هر حال، امام عليه السّلام به ابن عباس فرمود: «هنگامى كه زبير را ملاقات
كردى» به او بگو «پسر دايى تو (على) مىگويد: تو در حجاز، مرا شناختى و در عراق
نشناخته انگاشتى! (و انكار كردى) چه شد كه از پيمان خود بازگشتى؟ و چه امرى تو را
از آنچه در باره من مىدانستى منصرف ساخت؟ فقل
له: «يقول لك ابن خالك:
عرفتني بالحجاز و أنكرتني بالعراق؟ فما عدا ممّا بدا؟»
[1] «عريكه» در اصل از مادّه «عرك»،
به معناى «مشت و مال دادن چيزى» است و ميدان جنگ را از اين جهت معركه گويند كه
افراد به هم حمله مىكنند. «عريكه» به معناى «سجيّه و نفس آدمى» آمده است كه محل
تغيير و تحوّل است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 247