نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 248
اين جمله، اشاره به سوابق بسيار درخشان مولا على عليه السّلام است كه در عصر
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعد از آن همه از آن آگاه بودند و زبير هم
كه در زمره ياران پيامبر بود به خوبى اين مطالب را مىدانست، به خصوص در روايتى
آمده است كه روز جنگ جمل، زبير در برابر على عليه السّلام به ميدان آمد. «عايشه»
فرياد زد: «اى واى زبير را دريابيد!» به او گفتند: «خطرى، متوجه او نيست، زيرا على
عليه السّلام زره ندارد و زبير زره دارد».
ام عليه السّلام به او فرمود: «اين، چه كارى است كه كردى؟». گفت: من مطالبه
خون عثمان مىكنم.» حضرت فرمود: «تو و طلحه بوديد كه قاتلان عثمان را رهبرى
مىكرديد و وظيفه تو اين است كه خود را به ورثه عثمان بسپارى تا از تو قصاص كنند.»
سپس فرمود: «تو را به خدا سوگند مىدهم! آيا به خاطر دارى آن روز كه از كنار من عبور
كردى، در حالى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر دست تو تكيه كرده بود
و از قبيله بنى عمرو بن عوف مىآمد؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من
سلام كرد و در صورت من خنديد. من هم خنديدم و كارى بيش از اين نكردم. تو گفتى: على
بن ابي طالب، دست از كارهاى سبك بر نمىدارد.» پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم فرمود: «خاموش باش! على كار سبك نمىكند، ولى بدان در آيندهاى نزديك تو با
او جنگ مىكنى در حالى كه ظالمى.» زبير گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». آرى اين گونه بود، ولى روزگار، مرا به فراموشى افكند و من
به يقين دست از جنگ با تو بر مىدارم.» اين را گفت و دست از جنگ كشيد و پس از
گفتگو با عايشه، از ميدان جنگ بيرون رفت [1].
جمله بالا، مىتواند اشاره به اين گونه مسائل نيز باشد. اين نكته نيز قابل
توجه است كه زبير، از كسانى بود كه به على عليه السّلام عشق مىورزيد و حتى در
جريان سقيفه، به دفاع از على عليه السّلام برخاست و شمشير كشيد، ولى مخالفانش
برخاستند و شمشير او را شكستند و در جريان شوراى شش نفره عمر نيز زبير به على عليه
السّلام رأى داد.
به هر حال، اين جملههاى كوتاه و تكان دهنده، در روح زبير اثر گذاشت و روز به
[1] شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد،
جلد 2، صفحه 167.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 248