نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 713
گرچه معاويه سرانجام اصرار داشت كه او را فرزند نامشروع ابوسفيان بداند و
برادر خويش بشمارد ولى همانگونه كه در نامه 44 گذشت امير مؤمنان عليه السلام
شديدا اين سخن را انكار مىكند و مىفرمايد: «در زمان عمر بن خطاب، ابوسفيان سخنى
بدون انديشه و فكر يا بر اثر تحريك شيطان گفت (منظور اين است كه زياد را فرزند
نامشروع خود خواند ولى اين سخن كاملًا بىپايه بود) سخنى كه نه با آن، نَسَب ثابت
مىشود و نه استحقاق ميراث را همراه دارد»؛
. و به اين ترتيب او را فرزند مشروع پدرش دانست و از وسوسههاى معاويه كه او
را برادر خود مىخواند برحذر داشت. هرچند همانگونه كه گفتيم وسوسهها بعد از
دوران على عليه السلام و صلح امام حسن عليه السلام كار خود را كرد و زياد را براى
هميشه گمراه و بدبخت نمود و عجب اينكه خود او نيز طبق بعضى از روايات به اين
گمراهى اعتراف كرد و درباره گذشته خود تأسف خورد ولى چه سود؟ چنان در دام معاويه و
هواى نفس بود كه راهى براى بازگشت پيدا نمىكرد. [1]
3. عدالت و سختگيرى و خشونت
واژه عدالت از چيزهايى است كه همه عاشق آناند و نخستين شرط نظام جامعه اسلامى
شمرده مىشود ولى كمتر كسى از حكمرانان و زمامداران تاريخ توانستهاند آن را اجرا
كنند جز انبيا و اوصيا كه همواره در خط عدالت اجتماعى گام برمىداشتند هرچند هميشه
با موانعى روبرو بودند.
با اينكه همه، آثار شوم ظلم و بىعدالتى را مىدانند ولى از آنجا كه رسيدن
به
[1]. در اين زمينه مرحوم علامه مجلسى
روايت بسيار مشروحى در بحارالانوار نقل مىكند كه بسيار عبرتانگيز است.
(بحارالانوار، ج 33، ص 261).
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 713