نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 447
و بر بدن او نشست و مقدرات الهى واقع شد. در آن حال مىگفت: تاكنون به خاك
افتادن كسى را نديدم كه از من بدبختتر باشد. و اين در حالى بود كه سالها همراه
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله جهاد كرده و از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
حمايت نموده بود.
سرانجام اين افتخارات را از دست داد. حسن بصرى مىافزايد: من قبر او را ديدم
كه عابران آن را آلوده كرده بودند. اما زبير؛ او نيز هنگامى كه پشيمان شد و از جنگ
جمل كنارهگيرى كرد بهسراغ يكى از قبايل عرب آمد و گفت: مرا پناه بدهيد. به او
گفتند: اى زبير! تو قبلًا به ديگران پناه دادى و نياز به پناه نداشتى. از چه چيز
مىترسى؟ به خدا سوگند پسرت باعث اين ترس تو شده است. در اين هنگام ابن جرموز
بهسراغ او رفت و او را به قتل رساند. و به خدا سوگند هرگز كسى را ضايعتر از او
نديدم. قبر او در سرزمين وادى السباع، محلى است كه شغالان آن را آلوده مىكنند.
سپس مىافزايد:
«وَلَمّا خَرَجا لَم يُدْرِكا ما طَلَبا ولَم يَرجِعا إلى ما تَرَكا
؛ آرى، اين دو نفر از دنيا رفتند و به آنچه مىخواستند، نرسيدند (و آنچه را از
دست دادند نيز دوباره بهدست نياوردند)». [1]