نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 131
هستند. يكبار
بهسراغ آنها فرستادى و احضارشان كردى سپس بار ديگر آنها را به مقام خود
بازگرداندى، اكنون بهسراغ آنها بفرست و آنها را در حضور اصحاب پيامبر اكرم صلى
الله عليه و آله به اين مسجد احضار كن سپس از آنها عهد و پيمان بگير كه به كسى
ظلم نكنند و آنها را سوگند ده آنگاه آنها را به جاى خود بازگردان و اگر
نپذيرفتند ديگرى را بهجاى آنها بفرست زيرا صالحان مسلمين كم نيستند. بسيارى از
مردم نيز همين پيشنهاد را تأييد كردند.
بهدنبال اين
ماجرا عثمان بهسراغ جميع كارگزاران و فرماندارانش فرستاد و آنها را احضار كرد
سپس رو به اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله كرد و گفت: اى مردم! اينها
كارگزاران مناند كه مورد اعتمادم بودهاند اگر دوست داشته باشيد آنها را عزل
مىكنم و آنكس را كه شما دوست بداريد بهجاى آنها مىگذارم.
اينجا بود
كه اميرمؤمنان على عليه السلام (كه مىدانست عثمان در اين سخن خود پايدار نخواهد
ماند) فرمود: اى عثمان! حق، سنگين است (و تلخ) و باطل، سبك است (و شيرين) تو مردى
هستى كه اگر به تو راست بگويند خشمگين مىشوى و اگر دروغ بگويند راضى مىگردى.
مطالب بسيارى از مردم به تو رسيده كه اگر آنها را ترك كنى بهتر از آن است كه
اصرار بر آنها داشته باشى. از خدا بپرهيز و از آنچه مردم درباره تونمىپسندند
توبه كن.
آنگاه طلحه
نيز سخنانى در تأييد سخنان على عليه السلام گفت. سرانجام عثمان عصبانى شد و گفت:
چرا مرا رها نمىكنيد؟ چرا اينهمه سرزنش مىكنيد؟ من كارى نكردهام. شما اوضاع را
بر ضد من دگرگون ساختيد .... [1]
حوادث بعد از
اين ماجرا كه در تاريخ صدر اسلام بهطور مشروح آمده نشان مىدهد كه عثمان سرانجام
تن به حق نداد چراكه تلخ و سنگين بود و باطل را برگزيد چراكه ظاهراً شيرين بود ولى
عاقبت دردناكى براى او و براى جهان