نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 14 صفحه : 451
روز جنگ جمل مهار شتر عايشه را در دست داشت. «مالك اشتر» براى جنگ با او آماده
شد. ابن زبير مهار ناقه را رها كرد و به سوى مالك آمد. آنها با هم به جنگ
پرداختند و هر دو بر زمين افتادند؛ ولى مالك اشتر گلوى ابن زبير را گرفته بود. ابن
زبير فرياد مىزد: بياييد من و مالك، هر دو را به قتل برسانيد. اشتر مىگويد: من
از اين خوشحال شدم كه نام مرا به عنوان «مالك» برد (كه مردم چندان با آن آشنا
نبودند) اگر گفته بود «اشتر»، مردم مىريختند و ما هر دو را مىكشتند. به خدا قسم
از حماقت «ابن زبير» تعجب كردم كه فرياد مىزد: من و او هر دو را به قتل برسانيد؛
در حالى كه قتل هر دو نفر سودى به حال او نداشت.
من او را رها كردم و فرار كرد در حالى كه زخم عميقى در يك طرف از صورت خود
برداشته بود. [1]
***
[1]. شرح نهجالبلاغه علّامه شوشترى،
ج 14، ص 574 به نقل از جمل شيخ مفيد
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 14 صفحه : 451