نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 574
سردمدار اين گروه اشعث بن قيس منافق بود كه تدريجاً عدهاى از سادهلوحان را
دور خود جمع كرد و هنگامى كه به جنگ با على عليه السلام برخاستند و شكست سختى
خوردند تنها تعداد كمى از آنها باقى ماندند؛ ولى اين تفكر از ميان نرفت و در طول
تاريخ صدر اسلام طرفدارانى پيدا كرد كه- العياذ باللَّه- على عليه السلام را تكفير
مىكردند.
از بعضى از تواريخ معروف استفاده مىشود كه تفكر خارجى حتى در زمان پيغمبر هم
در ميان بعضى آشكار شد و آن اينكه در ميان اصحاب شخصى به نام ذوالخويصره بعد از
جنگ با هوازن هنگامى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخواست غنائم جنگى را
در ميان جنگجويان تقسيم كند برخاست و عرض كرد: اى محمد من كار تو را ديدم رسول خدا
فرمود: چگونه ديدى؟ عرض كرد: عدالت را رعايت نكردى؟ پيامبر خشمگين شد، فرمود: واى
بر تو اگر عدالت نزد من پيدا نشود نزد چه كسى پيدا خواهد شد؟ عمر گفت: اى رسول خدا
اجازه مىدهى من او را به قتل برسانم؟ پيامبر فرمود: نه او را وارونه. مىبينم در
آينده پيروانى مىيابد كه (به گمان خود) در دين تعمق پيدا مىكنند به گونهاى كه
از دين خارج مىشوند، همانگونه كه تير از چله كمان خارج مىشود. [1]
از اين حديث روشن مىشود كه در واقع عنوان خوارج را پيغمبر اكرم به آنها داد و
مفهومش خروج از آئين اسلام است.
خوارج ظاهراً به عبادات اهميت زيادى مىدادند، بسيارى از آنها اهل نماز شب،
حافظ يا قارى قرآن بودند و چهره مقدسى به خود مىگرفتند و همين باعث نفوذ ظاهرى
آنها شد و توانستند گروهى از بىخبران نادان را گرد خود جمع كنند.
[1]. ابن هشام در السيرة النبويه، ج
4، ص 496؛ ابناثير در كامل، ج 2، ص 184؛ بخارى نيز در صحيح خود اين حديث را در
باب «مؤلفة قلوبهم» آورده است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 574