نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 237
أَتَدْعُونى الأَقيشَر ذاكَ اسْمى
وَأدْعُوكَ ابْنَ
مُطْفِئَةِ السِّراجِ
تُناجى خِدْنَها بِاللَّيْلِ سِرّاً
وَربُّ النَّاسِ
يَعْلَمْ ما تُناجى
«تو به من اقيشر مىگويى آرى اين اسم
من است ولى من به تو مىگويم:
«ابْنِ مُطْفِئَةُ السِّراج»
يعنى فرزند زنى كه چراغ را نيمه شب خاموش كرد، زيرا با دوست فاسقش شبانه آهسته
سخن مىگفت و خدا مىداند چه سخنانى مىگفت». [1]
از آن به بعد اين لقب زشت بر آن مرد و فرزندانش باقى ماند.
و نيز نقل شده مرد عربى نزد معاويه سخنى گفت كه معاويه ناراحت شد.
معاويه گفت: دروغ گفتى. مرد اعرابى گفت: به خدا سوگند دروغگو كسى است كه در
لباسهاى توست. معاويه گفت: اين جزاى كسى است كه در قضاوتش عجله مىكند.
ابن ابىالحديد از كامل مبرد نقل مىكند: هنگامى كه «قتيبة بن مسلم» سمرقند را
فتح كرد اثاث و وسايلى در كاخهاى آنجا ديد كه امثال آن ديده نشده بود تصميم گرفت
بار عام دهد و مردم بيايند و موفقيتهايى را كه نصيب او شده ببينند. مردم از هر سو
به آنجا آمدند و به ترتيب مقاماتشان در آن مجلس نشستند.
از جمله پيرمردى بود به نام «حُضَين». هنگامى كه وارد شد برادر قتيبه گفت به
من اجازه بده سخن درشتى به او بگويم. قتيبه گفت: اين كار را نكن او جوابهاى تند و
بدى مىدهد. برادر قتيبه اصرار كرد و رو به حضين كرد و گفت:
اى ابو ساسان آيا از در وارد شدى يا از ديوار؟ حضين گفت: آرى (من از در وارد
شدم زيرا) عمويت (اشاره به خودش كرد) سنش بيش از آن است كه بتواند از ديوار وارد
شود (و اين اشاره به عمل زشتى بود كه برادر قتيبه قبلا انجام داده بود و از ديوار
خانه زنى بالا رفته بود و به او تجاوز كرده بود). [2]