. سپس مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (اى معاويه) از اتمام حجتم
درباره شما و اعراضم از شما به خوبى آگاهى دارى تا آنجا كه آن حادثهاى كه چارهاى
از آن نبود واقع شد و راهى براى دفع آن نبود (اشاره به ماجراى قتل عثمان است)»؛
. امام عليه السلام در اين بخش از نامه بهطور سربسته به مسائل مربوط به قتل
عثمان اشاره مىكند و تمام بنىاميّه و خاندان عثمان را مخاطب قرار مىدهد و
مىفرمايد: من تا آنجا كه مىتوانستم تلاش و كوشش كردم چنين حادثهاى رخ ندهد،
اشتباهات عثمان را به او يادآورى كردم و كرارا به او هشدار دادم و هنگامى كه
نپذيرفت و من مأيوس شدم او را رها ساختم؛ نتيجه اعمالش دامان او را گرفت و شورش بر
ضدش چنان شديد بود كه راهى براى جلوگيرى از آن پيدا نمىشد، بنابراين من وظيفه خود
را به طور كامل انجام دادم كه اين حادثه واقع نشود ولى چه سود كه عثمان و
اطرافيانش با من همكارى نكردند.
اين سخن به اصطلاح از قبيل دفع دَخْل است، چون امام عليه السلام پيشبينى
مىكرد كه معاويه به بهانه خون عثمان از پذيرفتن بيعت صرفنظر كند. با اين سخن به
بهانههاى او پايان داد، هرچند معاويه بعداً از طريق ديگرى وارد شد؛ بىآنكه ابتدا
امام را در خون عثمان متهم كند قاتلان عثمان را از امام مطالبه كرد و آن را