اين تعبيرات در واقع برگرفته از قرآن مجيد است آنجاكه در اوصاف مؤمنان واقعى
مىفرمايد: « «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ
يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»؛ پهلوهايشان از بسترها دور مىشود (و شبانگاه به پا
مىخيزند و رو به درگاه خدا مىآورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد مىخوانند
و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند». [6]
در جاى ديگر مىفرمايد: « «كانُوا
قَليلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ* وَبِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»؛ آنها كمى از شب را مىخوابيدند* و در سحرگاهان استغفار
مىكردند». [7]
در ادامه اين سخن با استفاده از آيهاى از قرآن مجيد اين افراد را به عنوان
حزب اللَّه معرفى كرده مىفرمايد: «آنها «حزب اللَّه» اند؛ بدانيد «حزب اللَّه»
پيروزان و رستگارانند»؛ «أُولئِكَ حِزْبُ
اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[8]
سرانجام، امام عليه السلام نامه پربار و آموزنده خود را با اين جمله كه خطاب
به
[1]. «أسْهَرَ» از ريشه «سَهَر» بر
وزن «سفر» به معناى بيدار ماندن است.
[2]. «تَجافَتْ» از ريشه «تَجافى» به
معناى دورى گزيدن گرفته شده و ريشه اصلى آن «جفاء» به معناى دورى كردن است.
[4]. «هَمْهَمَتْ» از ريشه «هَمْهَمة»
به معناى سخن گفتن آهسته است.
[5]. «تَقَشَّعَتْ» از ريشه
«تَقَشَّع» بر وزن «توقع» به معناى از ميان رفتن و پراكنده شدن است از ريشه
«قَشْع» بر وزن «مشق» به معناى بر طرف ساختن گرفته شده است.