نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 118
و بىمقدار شده و اين امت (از فرمان حق) تجاوز نموده و بىپناه گشته است (در
چنين شرايطى تو) به پسر عمويت پشت كردى و با كسانى كه از او جدا شدند، همراه گشتى
و با آنها كه دست از ياريش كشيدند هماهنگ شدى و همراه خائنان، به او خيانت كردى؛
نه پسر عمويت را يارى رساندى و نه امانت را ادا نمودى. گويا تو جهاد خود را براى
خدا انجام ندادى و گويا حجّت و بيّنهاى از سوى پروردگارت نداشتى و گويا تو با اين
امت براى غصب دنيايشان حيله و نيرنگ بهكار مىبردى و مقصودت اين بود كه آنها را
بفريبى و غنايمشان را در اختيار بگيرى (و آن نيات آلوده سبب شد كه) آن زمان كه
امكان تشديد خيانت نسبت به امت را پيدا كردى به سرعت حمله كردى و با عجله بر
بيتالمال پريدى و آنچه در قدرت داشتى از اموالشان كه براى زنان بيوه و يتيمان
آنها نگهدارى مىشد ربودى. همانند گرگ چالاكى كه بزغاله مجروح و استخوان شكستهاى
را بربايد، آنگاه آن را با خاطرى آسوده به سوى حجاز حمل كردى بى آنكه در اين كار
احساس گناه كنى. دشمنت بىپدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را براى خانوادهات
مىبردى. سبحان اللَّه آيا به معاد ايمان ندارى و از بررسى دقيق حساب روز قيامت
نمىترسى؟!
شرح و تفسير آيا به معاد ايمان ندارى كه چنين مىكنى؟!
امام عليه السلام در آغاز اين نامه به محبّتهايى كه در حق اين فرماندار كرده
اشاره مىكند و او را به ياد خدماتش به او مىاندازد تا از خطايى كه مرتكب شده
بسيار شرمنده شود. مىفرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من تو را شريك خود در
امانتم (حكومت و زمامدارى) قرار دادم و تو را از خواص و صاحب سرّ خود گردانيدم و
در ميان خاندان و خويشاوندانم كسى مطمئنتر از تو براى همكارى،
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 118