نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 181
انحطاط به «اسفل السّافلين». و اين ويژگيها در هيچ موجودى جز انسان نيست و همان
است كه به انسانهاى پاك و منزّه ارزش بىحساب مىدهد، چرا كه در برابر آن همه
عوامل و انگيزههاى انحطاط و گرايش به سوى مادّه و مادّيگرى، خود را حفظ كرده و از
هفت خان جهان مادّه گذشته، از عالم جان سر بر آوردهاند و آنچه اندر وهم نايد آن
شدهاند.
جان گشوده سوى بالا بالها
تن زده اندر زمين چنگالها!
ميل جان اندر ترقّى و شرف
ميل تن در كسب اسباب و علف!
و نيز همان است كه فرشتگان، قبل از آفرينش آدم از درك آن عاجز بودند و شايد
آفرينش او را يك خلقت تكرارى مىپنداشتند و با تسبيح و تقديسى كه خودشان داشتند،
اين آفرينش را تحصيل حاصل گمان مىكردند، اين نكته نيز در خور دقّت است كه خداوند،
روح والاى آدم را به خودش نسبت داده و مىگويد:
«وَ نَفَخْتُ فِيهِ
مِنْ رُوحِي»، از روح خودم در او دميدم». [1] بديهى است
خداوند نه جسم دارد و نه روح و هرگاه چيزى را به خودش اضافه كند مثلا بگويد: «بيت
اللّه» (خانه خدا) و «شهر اللّه» (ماه خدا) اشاره به نهايت شرف و عظمت آن است و
اين كه روح آدمى داراى آثارى از صفات الهى همچون علم و قدرت و خلاقيّت است. در
واقع خداوند شريفترين و برترين روح را در آدم دميد و به همين دليل بعد از آن، خود
را احسن الخالقين ناميد و فرمود:
«ثُمَّ
أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ». [2] چه دردآور است كه انسان با داشتن چنين استعداد و قدرت و توانايى براى كمال،
از مقامى كه در انتظار اوست و در سايه آن بر تمام مخلوقات برترى دارد و در خور تاج
با شكوه «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا» است، آن چنان سقوط كند كه به گفته قرآن از