نام کتاب : برگزيده تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 58
(آيه 72)- در اين هنگام مرد عالم الهى با متانت
خاص خود نظرى به موسى افكند و «گفت: نگفتم تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كن»؟!
(قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً).
(آيه 73)- موسى كه از عجله و شتابزدگى خود كه
طبعا به خاطر اهميت حادثه بود پشيمان گشت و به ياد تعهد خود افتاد در مقام عذر
خواهى بر آمده رو به استاد كرد و چنين «گفت: مرا در برابر فراموشكارى كه داشتم
مؤاخذه مكن و بر من به خاطر اين كار سخت مگير» (قالَ
لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً)
يعنى اشتباهى بود و هر چه بود گذشت تو با بزرگوارى خود صرف نظر فرما.
(آيه 74)- سفر دريايى آنها تمام شد از كشتى
پياده شدند، «و به راه خود ادامه دادند، در اثناء راه به كودكى رسيدند ولى (آن مرد
عالم بىمقدمه) اقدام به قتل آن كودك كرد»!
(فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ).
در اينجا بار
ديگر موسى از كوره در رفت، منظره وحشتناك كشتن يك كودك بىگناه، آن هم بدون هيچ
مجوز؛ گويى غبارى از اندوه و نارضائى چشمان او را پوشانيد، آن چنان كه بار ديگر
تعهد خود را فراموش كرد، زبان به اعتراض گشود، و «گفت: آيا انسان بىگناه و پاكى
را بىآنكه قتلى كرده باشد كشتى؟!» (قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً
زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ).
«به راستى كه چه كار منكر و زشتى انجام دادى»
(لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً).
آغاز جزء
شانزدهم قرآن مجيد
ادامه سوره
كهف
(آيه 75)- باز آن عالم بزرگوار با همان خونسردى
مخصوص به خود جمله سابق را تكرار كرد «گفت: آيا به تو نگفتم تو هرگز توانايى ندارى
با من صبر كنى» (قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ
صَبْراً).
(آيه 76)- موسى (ع) به ياد پيمان خود افتاد،
توجهى توأم با شرمسارى، چرا كه دو بار پيمان خود را- هر چند از روى فراموشى- شكسته
بود، و كمكم احساس مىكرد كه گفته استاد ممكن است راست باشد و كارهاى او براى
موسى در
نام کتاب : برگزيده تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 58