آنجا كه براى
سدّ جوع از مردار استفاده كردند و در غزوات اسلامى شديدترين ضربات بر آنها وارد
شد.
***
در هشتمين بخش از آيات، سخن از يكى از
ناسپاسترين اقوام، يعنى «قوم سبا» است كه مشمول بزرگترين عنايات الهى و برترين
نعمتهاى او شدند ولى بر اثر غرور و غفلت و هوس بازى، راه كفران پيش گرفتند، و خدا
آن همه نعمت را از آن ناسپاسان گرفت و آنها را بر خاك سياه نشانيد، مىفرمايد:
«براى قوم سبا در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت و نعمت الهى) بود، دو باغ عظيم
گسترده از راست و چپ (با ميوهها و محصولات فراوان، به آنها داديم، و گفتيم) از
روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد (چرا كه) شهرى است پاك و پاكيزه، و
پروردگارى است آمرزنده (و مهربان)» (لَقَدْ كانَ لِسَبأٍ فى
مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِيْنٍ وَ شِمالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ
رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
مفسّران
نوشتهاند با اين كه خاك يمن گسترده و حاصلخيز بود ولى علىرغم اين آمادگى چون
رودخانه مهمى نداشت از آن خاك بهرهبردارى نمىشد مردم اين سرزمين به اين فكر
افتادند كه بارانهاى سيلابى كوهستانها را مهار كنند، سدهاى زيادى در نقاط مختلف
ساختند كه از همه مهمتر «سد مأرِب» (بر وزن مغرب) بود، كه سيلهاى عظيم دو كوه
«بلق» را مهار كرد، و در پشت اين سدّ خاكى آب عظيمى ذخيره شد كه بااستفاده از آن
توانستند دو رشته باغ عظيم و طولانى در دو طرف مسير آب به وجود آورند، تدريجاً
قريههاى آباد در پرتو اين كشاورزى عظيم مركز تجمّع مردم شد، قريههايى كه به هم
متصل بود، و سايه درختان آن به يكديگر پيوسته، وفور نعمت آميخته با امنيت محيطى
بسيار مرفّه براى يك زندگى پاك آماده ساخته بود، محيطى كه براى اطاعت پروردگار و
تكامل در جنبههاى معنوى بسيار مناسب بود.
قرآن در
ادامه آيه فوق مىگويد: آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، خدا را به