نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 340
«لايَظُنُّ بِاحَدٍ
خَيْراً لِانَّهُ لايَراهُ الَّا بِطَبْعِ نَفْسِهِ؛ آدم بد به هيچ كس گمان خوب نمىبرد، زيرا ديگران را همچون خود مىپندارد».[1]
2- همنشينى با بدان: كسى كه معاشرانش را از
افراد فاسد و مفسد انتخاب كرده است، طبيعى است كه نسبت به همه مردم سوء ظن پيدا
كند، چرا كه تصور مىكند معاشران او نمونههايى از ساير مردمند، همانگونه كه در
حديث معروف اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است كه فرمود: «مُجالَسَةُ الْاشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ
بِالْاخْيارِ؛ همنشينى با بدان سبب بدگمانى نسبت به نيكان
مىشود».[2]
3- زندگى در محيطهاى فاسد: هنگامى كه
انسان در خانواده يا در شهر و كشورى كه فساد بر آن حاكم شده است زندگى كند، نظر او
نسبت به همه افراد حتى به نيكان بد مىشود. هر چند معاشران او افراد خوبى باشند
ولى غلبه فساد بر محيط كار، خود ايجاد سوءظن مىكند.
4- حسد و كينه توزى و تكبر و غرور: بخشى
ديگر از عوامل سوءظن است چرا كه شخص حسود و كينه توز مىخواهد از اين طريق از مقام
شخص محسود بكاهد و كينه خود را از اين طريق اعمال كند، افراد متكبر براى تحقير
ديگران متوسل به سوء ظن مىشوند تا آنها را در فكر خود و جامعه، افرادى پست و حقير
جلوه دهد.
5- عقده حقارت: يكى ديگر از عوامل سوءظن
است. كسى كه گرفتار خود كم بينى شده، و يا از سوى ديگران مورد تحقير واقع گشته است
سعى مىكند ديگران را هم در محيط فكر خود حقير و پست و آلوده و گنهكار حساب كند،
تا از عقده خود بكاهد، و آرامش كاذبى براى خويش فراهم سازد.
اما سوءظن نسبت به خداوند، عمدتاً از ضعف ايمان ناشى مىشود، عدم ايمان به
صفات ذات و صفات افعال، و ضعف باورها نسبت به علم و قدرت و رحمانيت و رازقيّت و
ساير صفات پروردگار او را به سوءظن در وعدههايش مىكشاند، و راههاى سعادت و نجات
را به روى انسان مىبندد.