قسم دوّم
تكبّر، تكبّر در برابر انبيا و پيامبران است كه در ميان امّتهاى پيشين بسيار ديده
شده است، گروهى از مستكبران در اين امّتها، از اطاعت پيامبران الهى سر باز مىزدند
و از روى كبر و غرور همچون فرعونيان مىگفتند: «...
انُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا ...؛ آيا ما به دو انسان كه همانند
خودمان هستند (يعنى موسى و برادرش هارون) ايمان بياوريم»؟ [1]
و گاه همانند
قوم نوح به يكديگر مىگفتند: «وَ لَئِنْ اطَعْتُمْ بَشَراً
مِثْلَكُمْ انَّكُمْ اذاً لَخَاسِرُونَ؛ و اگر از بشرى همانند خودتان
اطاعت كنيد به يقين زيانكاريد». [2]
و گاه به
بهانهجويىهاى كودكانه مىپرداختند و از سر لجاجت مىگفتند: «چرا فرشتگان بر ما
نازل نمىشوند؟ چرا ما خدا را نمىبينيم؟؛ وَ قَالَ
الَّذِينَ لَايَرْجُونَ لِقَائَنَا لَوْ لَاانْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ اوْ
نَرى رَبَّنَا».
قرآن در
ادامه اين آيه مىگويد: «لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِى
انْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوّاً كَبِيراً؛ آنها درباره
خود تكبّر ورزيدند و طغيان كردند». [3]
قسم سوّم،
تكبّر در برابر بندگان خداست به گونهاى كه خود را بزرگ بشمرد و ديگران را كوچك و
خوار و بى مقدار، زير بار هيچ كس نرود، خود را از همه برتر ببيند و حقّ هيچ صاحب
حقّى را محترم نشمرد و دائماً منتظر باشد كه ديگران براى او عظمت قائل شوند.
اين نوع از
كبر نمونههاى فراوانى دارد كه نياز به شرح آن نيست، و گاه به حدّ اعلا مىرسد و
به تكبّر در برابر پيامبران و خداوند منتهى مىگردد.
آرى آتش كبر
و غرور، نخست از تكبّر در برابر بندگان خدا سر مىزند، سپس به استكبار در برابر
انبيا و رسولان پروردگار مىرسد و سرانجام به تكبّر در برابر ذات پاك خداوندگار
مىانجامد!
***
4- انگيزههاى تكبّر
تكبّر اسباب
زيادى دارد و همه آنها به اين باز مىگردد كه انسان در خود كمالى