است. كه هر
يك از اين امور به تنهايى مىتواند عامل مؤثّر بازدارندهاى بوده باشد و نشان دهد
كه تا چه حد اين صفت مذموم در انحطاط مقام انسانى و مقام مؤمن مؤثّر است.
تكبّر در
منطق عقل
اضافه بر
آيات و روايات، «تكبّر و استكبار» از نظر منطق عقل نيز بسيار نكوهيده
است، چرا كه همه انسانها بندگان خدا هستند و هر كس در وجود خود استعدادها و
نقطههاى روشن و مثبتى دارد، همه از يك پدر و مادر آفريده شدهاند و همه از نظر
آفرينش يكسانند، دليلى ندارد كه انسانى خود را از ديگرى برتر بشمرد و به او
فخرفروشى كند و او را تحقير نمايد! گيرم خداوند موهبتى به او داده باشد اين موهبت
بايد سبب شكر و تواضع گردد نه سبب كبر و غرور.
زشتى اين صفت
از بديهيّات است كه هر كس وجدان بيدارى داشته باشد به آن اعتراف مىكند به همين
دليل افرادى كه به هيچ مذهبى پايبند نيستند تكبّر و خود برتربينى را ناخوش
مىدارند و آن را از زشتترين صفات مىشمرند.
در واقع بخش مهمّى
از مسئله حقوق بشر كه بوسيله جمعى از متفكّران غير
مذهبى تنظيم شده نيز ناظر به مسئله مبارزه با استكبار است، هرچند در عمل گاه نتيجه
معكوس داده است و به صورت ابزارى در دست مستكبران براى كوبيدن ديگران در آمده است.
اصولًا چگونه
انسان مىتواند رداى تكبّر را بر دوش بيفكند، در حالى كه به گفته اميرمؤمنان على
عليه السلام در آغاز نطفه (بى ارزشى) بود و سرانجام مردار (متعفّنى) مىشود و درون
وجود او مملوّ از آلودگىهاست! [1]
انسانى كه
آنقدر ضعيف و ناتوان است كه يك پشه ناچيز او را آزار مىدهد و حتّى كوچكتر از پشه
يعنى ميكروبى كه با چشم هرگز ديده نمىشود، او را بيمار مىسازد و در بستر بيمارى
مىافكند، انسانى كه از مختصر گرمى هوا بىطاقت مىشود و از مختصر سرما رنج
مىبرد، اگر باران نيايد بيچاره است، اگر كمى بيش از حد ببارد باز هم بيچاره است،
كمى فشار خون او بالا مىرود حيات او به خطر مىافتد و كمى پايين مىآيد باز جانش
در خطر است! از سرنوشت خويش در يك ساعت آينده با خبر نيست و لحظه