ايمان را به درخت پربار و پاكيزهاى تشبيه مىكند كه ريشههاى بسيار محكم آن
در اعماق جان انسان فرورفته و شاخ و برگش به آسمان كشيده شده و همواره پر از
ميوههاى شاداب است.
در يك اشاره زيبا مىفرمايد: «الَمْ
تَرَكَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ
اصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِى السَّماءِ- تُؤْتى اكُلَها كُلَّ حينٍ بِاذْنِ
رَبِّها؛ آيا نديدى چگونه خداوند كلمه طيّبه را به درخت
پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است- و در هر زمان
ميوههاى خود را به فرمان پروردگار مىدهد.» (سوره ابراهيم، آيه 24 و 25)
بديهى است درختى كه ريشههاى آن در اعماق قلوب است و شاخههايش از تمام اعضاى
انسان سربرآورده و در آسمان زندگى او پركشيده درختى است پربار كه هرگز خزانى
ندارد، و طوفانها نمىتواند آن را از ريشه بركند. [1]
در سوره «والعصر» همين معنى با تعبير ديگرى آمده است، آنجا كه همه انسانها را در زيان و خسران
مىبيند، و تنها كسانى را استثنا مىكند كه در درجه اوّل، ايمان دارند و سپس عمل
صالح، و از حقّ دفاع مىكنند و به صبر و استقامت توصيه مىنمايند.
[1]. مفسّران در تفسير اين آيه، و اين
كه منظور از اين «شَجره طيّبه» چيست؟ و آيا چنين تشبيهى وجود خارجى دارد يا نه؟
گفتگوى بسيار كردهاند، گاه گفتهاند شجره طيّبه همان كلمه لاالهَ الَّا اللَّهُ
است، و گاه آن را به اوامر الهى، و گاه به ايمان تفسير كردهاند، كه همه اينها در
واقع به يك حقيقت باز مىگردد.
و نيز در اين كه چنين درختى كه ريشههاى آن در اعماق زمين، و شاخههاى آن در
آسمانها، و هميشه داراى ميوه باشد، وجودخارجى دارد يا نه، سخن بسيار گفتهاند.
ولى نبايد فراموش كنيم كه لازم نيست هر تشبيهى در تمام جهاتش وجود خارجى داشته
باشد، مثلًا مىگوئيم قرآن همچون آفتابى است كه هرگز غروب ندارد، به يقين در خارج
آفتابِ بىغروب وجود ندارد، بنابراين، منظور فقط تشبيه قرآن به وجود آفتاب است؛
ولى ويژگيهاى اين آفتاب ممكن است با آنچه در خارج ديده مىشود متفاوت باشد