اصلاح ريشههاى اخلاقى عمل پرداخت، چرا كه غالب اعمال متّكى به ريشههاى
اخلاقى است.
به همين دليل، بيشترين كوششهاى انبياى الهى و مصلحان جوامع اسلامى، مصروف اين
امر شده است كه با تربيت صحيح، فضائل اخلاقى را در فرد فرد جامعه پرورش دهند و
رذائل را به حدّ اقل برسانند تا اعمال كه تراوش صفات اخلاقى است اصلاح گردد. تعبير
به تزكيه در آيات متعدّد از قرآن مجيد نيز اشاره به همين معنى است، اين از يك سو.
از سوى ديگر، تكرار يك عمل نيز مىتواند تأثيرى در شكلگيرى اخلاق بگذارد،
زيرا هر عملى انسان انجام مىدهد، خواهناخواه اثرى در روح او مىگذارد و تكرار
آن، آن اثر را پررنگتر مىكند و تدريجاً تبديل به عادت مىشود، و باز تكرار بيشتر
سبب مىگردد كه از مرحله عادت بگذرد و به «حالت» و «ملكه» تبديل شود، و يك ويژگى
اخلاقى در انسان به وجود آورد.
بنابراين، عمل و اخلاق در يكديگر تأثير متقابل دارند و هر كدام مىتواند به
نوبه خود سبب پيدايش ديگرى شود.
اين مسأله در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى، بازتاب گستردهاى دارد، از
جمله:
1- در آيه 14 سوره «مطفّفين» بعد از اشاره به صفات زشت گروهى از دوزخيان مىفرمايد:
چنين نيست كه آنها خيال مىكنند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته
است.»
اين تعبير بخوبى نشان مىدهد كه اعمال سوء، همچون زنگار تيره بر قلب مىنشيند،
و نور و صفاى فطرى آن را مىگيرد، و درون انسان را تاريك مىسازد، و به شكل خود در
مىآورد.