نام کتاب : آيات ولايت در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 43
1- مسأله
دوستى على عليه السلام با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پيچيدهاى نبود كه نياز
به اين همه تأكيد و بيان داشته باشد، و احتياج به متوقّف ساختن آن قافله عظيم در
وسط بيابان خشك و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعترافهاى پىدرپى از جمعيّت داشته
باشد.
خلاصه اين
كه، اخوّت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهىترين مسائل اسلامى است كه
از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر
آن تأكيد نهاد؛ بعلاوه، مسأله اخوّت مسألهاى نبوده كه با اين لحن داغ در آيه بيان
شود و پيامبر صلى الله عليه و آله از افشاى آن خطرى احساس كند. (دقّت كنيد)
2- جمله
«أَ لَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؛ آيا من نسبت
به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نيستم!»
كه در بسيارى از متون اين روايت آمده است، هيچ تناسبى با بيان يك دوستى ساده
ندارد، بلكه مىخواهد بگويد: «همان اولويّت و اختيارى كه من نسبت به شما دارم و
پيشوا و سرپرست شما هستم، براى على عليه السلام ثابت است.» و هرگونه تفسيرى براى
اين جمله، غير از آنچه گفته شد، دور از انصاف و واقعبينى است، مخصوصاً با توجّه
به تعبير «بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؛ از شما نسبت
به شما اولى هستم.»
3-
تبريكهايى كه از سوى مردم در اين واقعه تاريخى به على عليه السلام گفته شد،
مخصوصاً تبريكى كه «عمر» و «أبو بكر» به او گفتند، نشان مىدهد مسأله چيزى