يافتن ريشه مكتب ماترياليسم كار آسانى نيست، زيرا در هر زمان تعدادى عنوان
وجود داشتهاند.
بعيد نيست كه مادّيگرى از دوران ماقبل تاريخ شروع شده باشد، امّا آنچه مسلّم
است و از بيشتر تواريخ برمىآيد اين است كه اساس اين مكتب در دو قرن 6 و 7 (ق. م)
پىريزى شده و فلاسفه طرفدار اين مكتب طالس ملطى [1]، هرقليطوس [2]،
[1]. طالس «Talis» از فلاسفه معروف يونان بود. (624- 567). تمام تواريخ فلسفى كه
عقايد طالس را نقلكردهاند، اين عبارت را در رأس اعتقادات او يادآور شدهاند:
«مادّه و يا اساس تمامى اشيا، آب است».
دكتر آرانى در كتاب «عرفان و اصول مادّى» ص 7 درباره طالس چنين مىگويد: «طالس
اوّلين كسوف را پيشبينى كرد. او اساس هر چيز را در آب مىدانست. چون طالس، فكر
مادّى و منطقى داشت، موفّق شد به وحدت اساسى تمام موجودات پى ببرد و امروزه اين
فكر، اساس علوم طبيعى دقيق را (فيزيك و شيمى) تشكيل مىدهد».
علّتى كه باعث شده بود طالس، آب را اساس طبيعت بداند، يكى، بندرى بودن محلّ
اقامتش و ديگرى مجاورت دائمى وى با آب و مشاهده حيوانات آبى بود.
تمام تواريخ فلسفه، طالس را خداپرست مىنامند و كسانى كه وى را مادّى معرّفى
مىكنند يا از تاريخ آگاهى ندارند و يا غرضورزى مىكنند. البتّه قفطى، وى را
مادّى مىداند و به خاطر همين از طرف تواريخ معتبر، مورد اعتراض قرار گرفته است.
قانون «تبعيّت از محيط» درباره نظريّه طالس، پيرامون نخستين مادّه، فقط شامل
خود طالس مىشود؛ زيرا شاگرد معروف او «انكسيمندروس» كه در همان بندر «سلطه» و
مجاور آب، زندگى مىكرد، مادّه نخستين را چيزى به نام «بىپايان» تصوّر مىكرد و
شاگرد ديگرش «انكسيمانوس» عقيده داشت كه اوّلين مادّه موجودات عالم «هوا» مىباشد.
بنابراين مىتوان چنين نتيجه گرفت كه يا طالس كم رشد بوده و يا فلاسفه ديگر قانون
تبعيّت از محيط را اجرا نكردند.
[2]. هراكليت «Hraclidus» (535- 475 ق. م) نظريّات مختلفى پيرامون مادّه
اصلى موجودات دارد.
اكثر تواريخ فلسفه درباره نظريّه او چنين گفتهاند: «او اساس موجودات و مادّه
نخستين را آتش مىداند.» تاريخ الفلسفة اليونانيه، ص 299 و ربيع الفكر اليونانى در
ص 87 مىنويسند: «هراكليت اساس موجودات را (لوگوس) [عقل منبسط] معرّفى كرده است.»
ارسطو در كتاب نفس در ص 14 مىگويد: «هراكليت مادّه اوّليّه را بخار قرار مىدهد».
از مجموع اين نظريّات اينگونه استفاده مىشود كه هراكليت در مسأله مادّه از
نظر فلسفى، شبيه طالس است، يعنى همان پايه و اصلى كه در نظر طالس «آب» است، در نظر
هراكليت «آتش» بوده و از نظر اعتقاد به نيرويى مافوق مادّه، هر دو نيرويى مقتدر و
متفكّر را در سازمان وجود دخالت مىدهند. طالس از آن به «روح» تعبير مىكند و
هراكليت آن را به عنوان «عقل منبسط» در تمامى عالم (لوگوس) مىشناسد.
هراكليت در تاريخ فلسفه يونان، فيلسوف گريه ناميده شده است، زيرا به اندازهاى
به اجتماع بدبين بوده كه بيشتر اوقات خود را در دامان گريه و سكوت مىگذراند و
سرانجام از معاشرت با مردم كناره گرفت و سر به كوه و بيابان گذاشت.